• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • مفهوم و مبانی حقوق دفاعی متهم


      دکترمجتبی فرح‏بخش - وکیل دادگستری‏
      چکیده
      حقوق دفاعی متهم از فربه‏ترین مباحث حقوق بشر است و در اسناد حقوق‏ بشری متعدد بدان توجه جدی شده است.در این نوشتار،برای فهم بهتر ماهیت حقوق دفاعی،نخست به تحلیل مفهومی آن پرداخته‏ایم و مفهوم آن‏ را باتوجه به معانی و مفاهیم مدرن حق کاویده‏ایم و سپس پایه‏ها و ریشه‏های‏ موجه‏ساز و مشروعیت‏بخش آن را بررسی کرده‏ایم.فرض بی‏گناهی به‏عنوان‏ یکی از حق‏های بنیادین بشر که ناظر بر کرامت ذاتی است،اصلی‏ترین مبنای‏ حقوق دفاعی تلقی شده و در کنار آن به موارد فرعی همچون مصلحت‏گرایی‏ و الزامات بین‏المللی اشارت رفته است.
      مقدمه
      مبانی حقوق دفاعی متهم را باید باتوجه به ویژگی‏های دوران مدرن که با پیدایش و استقرار مدرنیته و به مفهوم اخص مدرنیتهء سیاسی از دوران پیشامدرن متمایز می‏شود، تحلیل کرد.زیرا،مدرنیتهء سیاسی پیش از آنکه اتفاقی تاریخی باشد،تغییر نگرشی‏ عمیق و همه‏جانبه در اندیشهء انسان مدرن است که در وهلهء نخست بازتاب‏های‏ سیاسی آن در اجتماع انسانی سبب می‏شود که برخلاف دوران پیشامدرن،دولت از جامعهء مدنی و به تبع آن،پهنهء عمومی متعلق به دولت از پهنهء خصوصی متعلق به‏ جامعه جدا شود و سرانجام به تبع آن دو،به انسان نیز از دو منظر متفاوت نگریسته‏ شود.او از آن جهت که عضو دولت شمرده شده و در فعالیت‏های سیاسی و اجتماعی‏ شرکتی فعال دارد و دارای حقوق سیاسی است،شهروند به حساب می‏آید و از آن‏ جهت که به جامعهء مدنی تعلق دارد،فردی تک و جداست.از دید انسان مدرن،فرد تحت سیطره و سیاست کل قرار نمی‏گیرد و هرچند عضوی از دولت و وابسته به آن‏ است،به‏عنوان فرد می‏تواند مستقل از آن حق‏ها و آزادی‏های شخصی بهره‏مند شده و زندگی و فعالیت خصوصی داشته باشد.
      حقوق بشر آن گونه که در اسناد جهانی و منطقه‏ای حقوق بشر ذکر شده است‏ و بخشی از حقوق دفاعی متهم را می‏توان در قالب آن گنجاند،محصول و مولود جهان‏بینی مدرن است.از منظر انسان دوران مدرن،انسان دارای کرامت ذاتی است‏ و به موجب این ویژگی به صرف انسان بودن دارای حق‏هایی غیرقابل سلب است‏ و ویژگی‏هایی از قبیل جنس،رنگ،عقیده،ملیت و...در بهره‏مندی از آنها دخالت‏ ندارد.در این دوران،انسان نه تنها شماری حق ماهوی بنیادین و غیرقابل سلب‏ پیدا می‏کند،بلکه در مقابل هجمه و تعقیب نظام حاکم با ادعای ارتکاب عمل مخل‏ نظم عمومی و واجد وصف کیفری،حق‏هایی شکلی(رویه‏ای)پیدا می‏کند که از او در مقابل خوسردی‏ها و تعرض‏های دلبخواهی مأموران دولت حمایت می‏کند و سبب می‏شود که طی فرایندی روشن و شفاف و با تضمین‏ها و حمایت‏های لازم،اتهام‏ فرد در دادگاهی مستقل و بی‏طرف اثبات شود.
      تمرکز بر دوران مدرن در جست‏وجوی ریشه‏های حقوق دفاعی متهم به‏معنای‏ انکار حق‏های متهم در دوران پیشامدرن نیست.بی‏گمان،در آن دوران نیز متهمان‏ در مرحلهء دادرسی واجد حق‏هایی بودند.ولی،نظر به تفاوت‏های بنیادین دیدگاه‏های‏ پیشامدرن و پسامدرن نسبت به حق‏های رویه‏ای و فربه بودن آنها در دوران مدرن‏ و اینکه حقوق دفاعی متهم مندرج در قوانین کنونی از آبشخور فلسفی دوران مدرن‏ تغذیه می‏کند،دامنهء بحث در این نوشتار فراتر از دوران مدرن نخواهد رفت.
      الف.تحلیل مفهوم حقوق دفاعی
      1.حق بودن یا حق داشتن
      برای پی بردن به مفهوم دقیق حقوق دفاعی و دامنهء شمول آن،ناگزیر ابتدا باید مفهوم حق را تحلیل کرد و جایگاه حقوق دفاعی را در این تحلیل مشخص کرد. نخستین تقسیم‏بندی دربارهء مفهوم حق را شاید بتوان تقسیم‏بندی معروف حق در حق بودن و حق داشتن‏دانست.در این تقسیم‏بندی،حق در معنای نخست مفهومی‏ ارزشی دارد و اغلب معادل خوب بودن یا درست بودن به کار می‏رود که تقدم تاریخی‏ طولانی بر حق در معنای دوم دارد.حق در معنای دوم همان بهره‏مندی فرد صاحب حق از برخی امتیازهاست که نظام حقوقی از آنها حمایت می‏کند و اغلب در مقابل تکلیف قرار می‏گیرد.معنای اخیر حق محصول دوران مدرن بوده و در بستر جنبش‏های نظری و عملی آزادی‏خواهانه و برابری‏خواهانهء انسان دوران مدرن رشد یافته است‏.حقوق دفاعی متهم به‏معنای بهره‏مندی متهم از برخی امتیازها، حمایت‏ها و تضمین‏های قانونی و قضائی در جریان دادرسی است.در فلسفهء حقوق‏ و حقوق کیفری،وقتی از حقوق دفاعی متهم صحبت می‏شود،منظور بار ارزشی آن‏ نیست و موضوع گزاره‏های اخلاقی قرار نمی‏گیرد،بلکه مراد بررسی بهره‏مندی متهم‏ از حق‏ها و تضمین‏های مقرر شده برای وی در جریان تحقیقات مقدماتی و دادرسی‏ است.بنابراین،حقوق دفاعی زیر مفهوم حق داشتن قرار می‏گیرند،نه زیر مفهوم‏ حق بودن.
      2.تقسیم‏بندی هوفلدی از حق
      هوفلدحقوق‏دان امریکایی به مفهوم حق در معنای دوم موشکافانه نگریسته و معناهای‏ متعدد آن را بررسی کرده است.از منظر هوفلد،واژهء حق می‏تواند چهار معنای مختلف‏ زیر را داشته باشد:مطالبه،آزادی،قدرت(اختیار)و مصونیت.حق در معنای مطالبه‏ در پیوند با تکلیف متقابل است؛بدین معنا که،صاحب حق ادعایی علیه غیر دارد و غیر مکلف به اجرای آن است‏ (مانند حق طلب‏کار نسبت به بده‏کار).مراد از حق‏ در معنای آزادی‏آن است که نظام حقوقی برای افراد امتیازهایی قائل می‏شود و بهره‏مندی از آن امتیازها لزوما تکلیف فرد سوم را در پی ندارد؛مانند حق انتخاب شغل‏ یا شرکت در انتخابات.حق در معنای قدرت‏ به‏معنای قدرت و توانایی انجام کاری‏ است؛مانند حق مدعی بر اقامهء دعوا یا حق انسان برای وصیت کردن‏.مراد از حق در معنای مصونیت‏حمایت صاحب حق در قبال اعمال دیگران و جلوگیری از اعمال قدرت آنان نسبت به صاحب حق است؛به‏عنوان نمونه،حق پیوستن کارگر به‏ اتحادیه‏های کارگری یا حقوق انسان نسبت به حیثیت و حرمت خود و....
      تقسیم‏بندی هوفلد صرفا بحثی نظری نیست،بل بسته به اینکه حق در کدام‏ یک از دسته‏بندی‏های فوق قرار بگیرد،لوزام عملی متفاوتی داشته و به تبع آن آثار متمایزی نسبت به صاحب حق و دیگران خواهد داشت.به‏عنوان نمونه،لازمه حق‏ در معنای ادعا،تکلیف طرف مقابل است.به تعبیر دیگر،«من علیه الحق»تکلیف‏ اجرای تعهدی را در قبال«من له الحق»دارد.لازمهء حق در معنای آزادی حق نداشتن‏ دیگران بر منع صاحب حق در استفاده از مزایای پیش‏بینی شده در نظام حقوقی برای او ست.حق در معنای قدرت لازمه‏ای مانند اثرپذیری دیگران از اعمال حق و به تبع آن‏ مسؤولیت دیگری را در پی دارد.لازمهء حق در معنای مصونیت ناتوانی دیگران مبنی‏ بر بازخواست از صاحب حق به علت استفاده از حق خویش است‏.
      3.جایگاه حقوق دفاعی متهم در تقسیم‏بندی هوفلدی
      حقوق دفاعی بسته به اینکه زیر کدام معنای حق بگنجند،لوازم و آثار مخصوص و منحصر به فردی برای متهم،نظام قضائی،پلیس و دولت(به‏معنای اعم کلمه)خواهد داشت.به‏عنوان مثال،اگر حقوق دفاعی متهم را زیر معنای آزادی‏قرار دهیم،در آن صورت متهم می‏تواند از این حق‏ها استفاده کند و دولت نمی‏تواند مانع استفادهء وی از آنها شود.و اگر این حق‏ها را زیر معنای مصونیت بگنجانیم،لازمهء آن استفادهء متهم از این حق‏ها و ناتوانی دولت یا افراد دیگر در بازخواست متهم به دلیل استفاده‏ از آنها خواهد بود.شمول حق در معنای قدرت بر حقوق دفاعی،استفاده از این حق‏ها را برای متهم امکان‏پذیر می‏کند؛به نحوی که،احتمالا طرف‏های مقابل متهم را متأثر می‏سازد و آنان را در حالت انفعالی قرار می‏دهد؛به‏عنوان نمونه،پلیس قادر به بازداشت وی نیست یا دادستان را به جمع‏آوی دلایل علیه متهم و اثبات آن در دادگاه ملزم می‏کند.
      باتوجه به اینکه تقسیم‏بندی هوفلد صوری است و دربارهء محتوای حق‏ها مطلبی‏ بیان نمی‏کند،نمی‏توان به‏طور مطلق دربارهء جایگاه حقوق دفاعی اظهارنظر کرد؛بلکه بسته به مبانی اخلاقی اتخاذ شده از سوی هر نظام حقوقی و تضمین‏های مقرر برای‏ حمایت از یک حق،می‏توان گفت که آن نظام حقوقی در مورد هر حق چه مفهومی‏ را مراد کرده است.حقوق دفاعی به‏طور عمده زیر عنوان حقوق بشر قرار می‏گیرند و اسناد حقوق بشری از جمله اعلامیهء جهانی حقوق بشر و میثاق بین‏المللی حقوق مدنی‏ و سیاسی به صراحت دولت‏ها را ملزم و مکلف به رعایت این حقوق می‏داند؛به نحوی‏ که،می‏توان خطاب این اسناد را دربارهء افراد حق‏مدار و دربارهء دولت‏ها تکلیف‏مدار دانست.بنابراین،می‏توان بخش عمده‏ای از این حق‏ها را حق در معنای ادعا دانست. در نتیجه،متهم در فرایند دادرسی کیفری حق‏هایی دارد و دولت در قبال این حقوق‏ تکالیفی برعهده دارد.بدون ایجاد بستری مناسب جهت انجام امر دادرسی که صرفا با دخالت دولت‏ها امکان‏پذیر است،نمی‏توان از تجلی و تحقق حقوق دفاعی سخن‏ گفت.اگر قوانین دادرسی مناسب وضع نشوند یا ساختار مراجع قضائی،تحقیقات و پلیسی به نحو عادلانه ترسیم نشوند و به مجریان عدالت به نحو صحیح آموزش داده‏ نشود،سخن از تحقق حقوق دفاعی شعاری پوچ و واهی خواهد بود.بر همین مبنا، نمی‏توان ادعا کرد که حقوق دفاعی متهم صرفا حق‏های سلبی‏اند،بلکه باید آنها را دو جنبه‏ای دانست؛بدین معنا که،این حق‏ها از یک منظر جزء حق‏های ایجابی‏اند (یعنی نیازمند ایجاد بستر مناسب)و از منظر دیگر جزء حق‏های سلبی قرار می‏گیرند (یعنی نیازمند عدم محدودسازی.
      نکتهء مهم دربارهء تکلیف دولت تعیین دامنه و نوع تعیین آن از جهت تعهد به‏ نتیجه و تعهد به وسیله است.آیا دولت صرفا مسؤولیت دارد که در حد امکانات موجود خود برای تحقق حقوق دفاعی تلاش کند یا قطع نظر از توان خود باید تضمین‏ها و استانداردهای لازم را برای حمایت از حقوق دفاعی پیش‏بینی کند؟دربارهء حق‏ها حقوق بشر را می‏توان به حق‏های سلبی و ایجابی تقسیم کرد.تحقق حق‏های سلبی نیازمند اقدام ایحابی از سوی‏ دولت‏ها نیست،بلکه دولت‏ها باید از هرگونه دخالت برای محدود کردن آنها پرهیز کنند.تحقق حق‏های ایجابی‏ نیازمند مداخلهء دولت است و دولت‏ها باید در حد امکانات موجود اقدام‏هایی را برای تحقق آنها عملی کنند.
      حق های سلبی مندرج در میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی،باتوجه به نص مادهء 2 همان‏ میثاق می‏توان گفت که در مورد تحقق محتوای این حق‏ها به تعهد به نتیجه نظر دارد و دولت‏ها را موظف به حمایت از آنها می‏داند.ولی،دربارهء حق‏های ایجابی،مادهء 2 میثاق بین‏المللی حقوق اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی به عبارت«...با استفاده از حداکثر منابع موجود خود...»اشاره می‏کند که می‏توان تعهد به وسیله را از آن استنباط کرد.زیرا،مراد میثاق آن است که دولت‏ها در حد امکانات موجود خود در تحقق محتوای میثاق بکوشند.از آنجا که حقوق دفاعی دو جنبه‏ای‏اند به‏طوری که‏ از یک منظر سلبی و از منظری دیگر ایجابی محسوب می‏شوند،می‏توان گفت که‏ تعهد دولت جهت ایجاد بستر مناسب برای انجام امر دادرسی از قبیل تأسیس مراجع‏ قضائی،تصویب قوانین مناسب و تربیت نیروی انسانی با کفایت از نوع تعهد به وسیله‏ است؛ولی،تعهد دولت مبنی بر عدم مداخله در جهت محدودسازی حقوق دفاعی تعهد به نتیجه است و دولت نمی‏تواند با دخالت خود در این جهت گام بردارد.
      4.تعریف حقوق دفاعی متهم از منظر آیین دادرسی کیفری
      از یک منظر می‏توان حق‏ها را به حق‏های رویه‏ای و ماهوی تقسیم کرد.حق‏های‏ ماهوی همان حق‏های مندرج در نظام‏های حقوقی‏اند که به خودی خود متضمن ارزش‏ برای صاحب حق بوده و تحت حمایت قانونی قرار دارند.در مقابل،حق‏های رویه‏ای‏ آنهایی‏اند که در جهت حمایت و تحقق حق‏های ماهوی کاربرد دارند.به‏ عبارت دیگر،حق‏های رویه‏ای از آن جهت واجد ارزش‏اند که برای تحقق و اعمال‏ حق‏های ماهوی به کار می‏روند.ولی،نقش آنها در راستای اعمال حق‏های ماهوی به‏ حدی است که می‏توان ادعا کرد بدون آنها حق‏های ماهوی تقریبا به صورت نوشته‏ در قانون باقی خواهد ماند و قدرت بروز و ظهور نخواهد یافت.به همین دلیل،امروزه‏ حق‏های رویه‏ای فربهی فوق العاده‏ای یافته‏اند؛به نحوی که،می‏توان یکی از نکات‏ افتراق حقوق مدرن با حقوق پیشامدرن را نحیف بودن حق‏های رویه‏ای در نظام اخیر و فربه بودن آن در نظام مدرن دانست.زیرا،بشر امروز دریافته است که بهترین‏ قوانین واجد حق‏های ماهوی مادام که راه‏کار اجرایی مناسب برای تحقق آنها پیش‏بینی‏ نشده باشد،متروک خواهد ماند و همچون صندوقچه عطاری که کلید آن مفقود شده‏ باشد،بی‏استفاده شده و صرفا مورد استفادهء ابزاری قرار خواهند گرفت.
      با نگاه به اسناد حقوق بشری(اعلامیهء جهانی حقوق بشر و میثاق بین‏المللی حقوق‏ مدنی و سیاسی)می‏توان گفت که حقوق دفاعی متهم صرفا جهت محاکمهء عادلانه و عدم تعرض به فرض بی‏گناهی پیش‏بینی شده‏اند و بنابراین،جزء حق‏های رویه‏ای‏ قرار می‏گیرند.
      ارائهء تعریفی دقیق از حقوق دفاعی که بتواند دامنهء شمول آنها را ترسیم کند، مشکل است و این امر از نگاه به تعریف‏های ارائه شده در آثار حقوق داخلی استنباط می‏شود.مطابق یک تعریف،«حق دفاع حقی است که به موجب آن هر فردی که‏ مورد تعقیب قرار بگیرد بتواند در محاکم پیش از آنکه مورد حکم قرار بگیرد از خود دفاع نماید».این تعریف،بیش‏تر به مفهوم لغوی حقوق دفاعی تکیه کرده و به‏ مفهوم حقوقی آن‏که موردنظر اسناد مرتبط حقوق بشری است،توجهی نشده است. حقیقت قانونی حقوق دفاعی از مفهوم لغوی آن تا حدی فاصله گرفته است و تعریف‏ آن باید با مداقه در حقیقت قانونی صورت گیرد.مطابق تعریفی دیگر،«حق دفاع متهم‏ عبارت از مجموع تضمینات قانونی و قضائی است که در سطح ملی،منطقه‏ای و یا بین‏المللی برای افرادی که در مظان ارتکاب بزه قرار گیرند،در سراسر یک رسیدگی‏ کیفری و با هدف اتخاذ تصمیمی عادلانه-به دور از اشتباهات قضائی-منظور گردیده‏ است».هرچند در این تعریف به مفهوم حقیقت قانونی حقوق دفاعی توجه‏ کامل شده است،به نظر می‏رسد که دامنهء شمول حقوق دفاعی بسیار گسترش داده‏ شده است.به عبارت دیگر،در این تعریف از حقوق دفاعی،به کل معیارها و ضوابط دادرسی عادلانه توجه شده است،در حالی‏که حقوق دفاعی بخشی از دادرسی عادلانه بوده و سایر ضوابط دادرسی عادلانه ناظر به حقوق دفاعی نیست.به همین دلیل، می‏توان این تعریف را تعریف موسّع حقوق دفاعی نامید.
      به نظر می‏رسد که به حقوق دفاعی باید از منظر فرض بی‏گناهی نگریست؛بدین‏ معنا که،متهم در جریان تحقیقات مقدماتی و دادرسی،در سنگر فرض بی‏گناهی‏ از هرگونه تعرض مصون است و مجریان عدالت کیفری صرفا به موجب قانون و از طریق معین و پیش‏بینی شده در قانون می‏توانند عدم استحقاق متهم را از فرض‏ بی‏گناهی به لحاظ ارتکاب جرم اثبات کنند و متهم نیز حق واکنش و پاسخ‏گویی دارد. به تعبیر بهتر،متهم و دادستان نزد مرجعی بی‏طرف پیکار نرم‏افزاری می‏کنند.دادستان‏ با استفاده از سلسله‏ای ابزارها به نام دلایل اثباتی در صدد نقض فرض بی‏گناهی‏ و اعمال مجازات نسبت به متهم برمی‏آید.در مقابل،متهم حق دارد که این ابزارها را به چالش بکشد و آنها را برای نقض دیوار سنگر فرض بی‏گناهی کافی نداند.در این میان،دادگاه به‏عنوان مقامی بی‏طرف داوری می‏کند.حقوق دفاعی متهم در این‏ فرایند جدال بین متهم و دادستان سر برمی‏آورند تا همچنان‏که دادستان فعالانه و مبتکرانه در جهت نقض فرض بی‏گناهی می‏کوشد،متهم نیز نقشی فعال در جهت‏ خنثی کردن اقدام‏های دادستان داشته باشد.هرچند متهم در سنگر بی‏گناهی مصون‏ از تعرض است،این مصونیت نقش انفعالی برای متهم به ارمغان می‏آرود و صرفا او را بی‏گناه اعلام می‏کند.این حقوق دفاعی‏اند که به متهم محفوظ در سنگر بی‏گناهی‏ اجازهء حمله علیه دادستان را صادر کرده و او را از فردی منفعل به فردی فعال و مبتکر بدل می‏کنند.بر همین مبنا،می‏توان گفت که حقوق دفاعی متهم عبارت است از تضمین پاسخ‏گویی و واکنش متهم در جهت مقابله با اقدام‏های مقام‏های تعقیب و تحقیق که در صدد اثبات عدم استحقاق متهم از فرض بی‏گناهی‏اند.تذکر این نکته‏ ضروری است که از منظر فلسفهء آیین دادرسی،واکنش متهم جهت خنثی کردن‏ اقدام‏های دادستان امری طبیعی است و در حقیقت حداقل کاری است که یک فرد محفوظ در سنگر بی‏گناهی می‏تواند انجام دهد.بنابراین،قوانین آیین دادرسی کیفری‏ این حق‏ها را ایجاد نمی‏کنند،بل صرفا شناسایی و اعلام می‏کنند.با این تعریف،مرز حقوق دفاعی از دادرسی عادلانه جدا می‏شود و می‏توان گفت که حقوق دفاعی به تبع‏ فرض بی‏گناهی هستهء دادرسی عادلانه است،نه معادل آن.
      ب.بررسی مبانی حقوق دفاعی
      حقوق دفاعی متهم امروزه در اسناد بین‏المللی و منطقه‏ای حقوق بشری و قوانین داخلی‏ کشورها ذکر شده‏اند و اغلب کشورها خود را ملزم به رعایت آن می‏دانند و هرچند در عمل موراد نقض آن فراوان یافت می‏شود،حداقل در مقام نظر مخالف کم‏تری دارند. با این حال به نظر می‏رسد که کنکاش در مورد مبانی حقوق دفاعی هم از جهت‏ نظری و هم از جهت عملی ضروری و مفید است.از منظر حقوق طبیعی-به‏ویژه‏ در قرائت سنتی آن-هنجارهای حقوقی بر پایهء مبانی(از قبیل مبانی اخلاقی)شکل‏ می‏گیرند و ارادهء حکومت صرفا نقش اعلامی در این‏باره دارد.بنابراین،برای یافتن‏ علت ایجادکنندهء هنجار حقوقی ناگزیر باید دربارهء مبانی آن کنکاش کرد.این قرائت‏ از حقوق طبیعی امروزه طرفداران جدی ندارد و در خصوصی شکل‏گیری هنجارهای‏ حقوقی بیشتر دیدگاه تحققی حاکم است که ارادهء حکومت را نه تنها منبع که مبنای‏ هنجار حقوقی نیز می‏داند.باوجود این،ضرورت بررسی مبانی منتفی نشده است. زیرا،حداقل برای توجیه هنجارهای حقوقی و یافتن علل مشروعیت آن باید به مبانی‏ متوسل شویم.
      از جهت عملی،کنکاش دربارهء مبانی و درک بهتر آنها ماهیت حقوق دفاعی را روشن‏تر خواهد کرد و به تبع آن دست‏اندرکاران عدالت کیفری پای‏بندی بیش‏تری‏ به آنها نشان خواهند داد.به عبارت دیگر،آنان رعایت حقوق دفاعی را ضرورتی‏ تخلف‏ناپذیر تلقی خواهند کرد،نه امری غیرضروری و کم‏اهمیت؛به نحوی که،در معارضه و مقابله با برخی مصلحت‏ها،آن را نقض نخواهند کرد.مجریان امر قضاء حقوق دفاعی را واجد ارزش پیشینی دانسته و ارزش آنها را برتر از مصلحت‏هایی مانند نظم و امنیت عمومی و آرامش جامعه تلقی خواهند کرد و در مقام مقابلهء حق دفاع‏ با مصلحت‏های اخیر،دستهء اخیر را نادیده خواهند گرفت.پرداختن به مبانی حقوق‏ دفاعی دلایل اخلاقی حامی آن را که معمولا نهفته و در پشت پردهء آنها قرار دارند، روشن می‏سازد و نظر به اینکه دلایل اخلاقی نسبت به دلایل حقوقی برای مردم‏ اقناع‏آورتراند،سبب پذیرش اقناعی حقوق دفاعی خواهند شد.
      بنابراین،مبانی حقوق دفاعی همان پایه‏ها و علل موجه‏ساز حقوق دفاعی‏اند؛ یعنی،ریشه‏هایی که ضرورت و مشروعیت این حق‏ها را آشکار می‏سازند.در زیر این‏ مبانی را بررسی می‏کنیم.
      1.فرض بی‏گناهی
      فرض بی‏گناهی یکی از اصول مسلم در همهء نظام‏های حقوقی است و شاید بتوان‏ آن را فصل مشترک همهء نظام‏های حقوقی دانست.از منظر تاریخی،پذیرش فرض‏ بی‏گناهی منحصر به نظام‏های حقوقی مدرن نیست،بلکه در روزگاران پیشامدرن نیز نظام‏های حقوقی به آن توجه جدی داشته‏اند؛هرچند استثناءها و فرض‏های قانونی‏ خلاف آن را فراوان می‏توان در برخی از نظام‏های قدیم یافت‏.به موجب‏ فرض بی‏گناهی،افراد بی‏گناه محسوب می‏شوند مگر آن‏که گناه‏کاری آنان با شیوه‏هایی‏ خاص و در شرایطی خاص اثبات شود.
      در فرایند دادرسی کیفری،دادستان با این ادعا که امنیت حاکم بر اجتماع و نظم‏ عمومی جامعه-که شیرازهء همبستگی اجتماعی است-نقض شده است،با امکانات‏ سخت‏افزاری و نرم‏افزاری متعدد و متنوع به تعقیب متهم می‏پردازد.در مقابل،متهم‏ نه تنها از کمک قدرت عمومی بهره‏مند نیست،بلکه حاکمیت نسبت به او نگاه مثبت‏ ندارد و در صدد مجازات اوست و تقریبا فاقد هرگونه امکان سخت‏افزاری است؛ولی امکان نرم‏افزاری بس وثیق و مستحکم در اختیار وی قرار دارد که از آن به فرض‏ بی‏گناهی تعبیر می‏شود.دادستان باید نزد مرجعی بی‏طرف و مستقل،عدم استحقاق‏ متهم نسبت به فرض بی‏گناهی را اثبات کند.اثبات این امر نیازمند دلایل متقن و قوی است تا مرجع بی‏طرف به این اقناع وجدانی برسد که متهم استحقاق استفاده از فرض بی‏گناهی را ندارد و باید مجازات شود.
      در مقابل رقیب بسیار قدرتمند و مجهز به انواع و اقسام امکانات،اهمیت فرض‏ بی‏گناهی برای متهم روشن می‏شود.وانگهی،درست است که در مرحلهء دادرسی از بی‏طرفی دادگاه سخن می‏گوییم و به استقلال دادگاه که ناشی از تفکیک قواست‏ اتکاء می‏کنیم،یادآوری این نکته ضروری است که اگرچه استقلال و بی‏طرفی دادگاه‏ از جهت نظری امروزه مورد توافق حقوق‏دانان است،از یاد نباید برد که به‏هرحال‏ دادگاه را حکومت(به‏معنای اعم کلمه)تشکیل داده و دادرسان برگماشتهء حاکمیت‏ اند.از طرف دیگر،حاکمیت نسبت به موجودیت خود که بر نظم و امنیت جامعه مبتنی‏ است،بسیار حساس است و شاید مهم‏ترین دغدغهء او محسوب می‏شود.بنابراین، استقلال و بی‏طرفی دادگاه حداقل در برخی موارد می‏تواند محل تردید و شبهه باشد. توجه به این نکات است که اهمیت فرض بی‏گناهی را در دادرسی کیفری دوچندان‏ می‏کند و همین امر باعث شده است که در اسناد بین‏المللی حقوق بشری به صراحت‏ به آن اشاره شده و در قوانین اساسی کشورها بر آن تأکید شده است.
      1-1.مبنای فرض بی‏گناهی
      برخی از حقوق‏دانان مواردی مانند اصل اباحه یا اصل عدم را مبنای فرض بی‏گناهی‏ ذکر کرده‏اندو برخی دیگر مبنای آن را در حقوق کیفری اسلام در قاعدهء معروف درء و حکم عقل دانسته‏اند.هرچند می‏توان از دیدگاه‏های مختلف‏ به مبنای فرض بی‏گناهی نگاه کرد،به نظر می‏رسد که فرض بی‏گناهی به‏عنوان‏ یکی از حق‏های بنیادین انسان که در اسناد مختلف حقوق بشری بدان اشاره شده وحتی آن را در کنار مواردی همچون منع برده‏داری،منع شکنجه و...جزء هنجارهای‏ عرفی بین‏المللی قلمداد کرده‏اند،مبنا و پایه‏ای قابل دفاع‏تر و روشن‏تر داشته باشد.با توجه به اینکه فرض بی‏گناهی جزء حق‏های بنیادین محسوب می‏شود،مبنا و پایه‏ای‏ مشترک با سایر حق‏های اساسی بشر دارد.به تعبیر دیگر،علت موجه‏ساز حق‏های‏ بنیادین بشر علت موجه‏ساز فرض بی‏گناهی نیز به حساب می‏آید.
      حق‏های بنیادین بشر-از جمله،فرض بی‏گناهی-دارای ویژگی‏های جهان شمولی‏ (نه مطلق)،ذاتی و غیرقابل سلب‏اند.جهان شمولی بدین معناست که این حق‏ها منحصر به تمدن و فرهنگ خاصی نیستند؛ذاتی بودن به‏معنای ارتباط آنها با حیثیت‏ و کرامت ذاتی آدمیان است؛و مراد از غیرقابل سلب بودن آن است که حکوت در مقام وضع قانون قادر به سلب آنها نیست و در مقام تحمیل مجازات نیز برای سلب‏ آنها باید دلیل موجه اقامه کند
      از بین نظریه‏های موجه‏ساز حق‏های بنیادین بشر از قبیل حقوق طبیعی،قراردادگرایی، حق الاهی و...،شاید متقن‏ترین آنها نظریه‏ای است که بر حیثیت و کرامت ذاتی‏ آدمیان تأکید می‏کند.بر مبنای این نظریه،انسان به ماهو انسان دارای کرامت ذاتی‏ است.مراد از کرامت ذاتی انسان همانا غایت پنداشتن هر انسان در خویشتن خویش‏ است.هر انسانی باید هدف و غایت تلقی شود و به هیچ روی نمی‏توان برای رسیدن‏ به یک هدف(هرچند هدفی انسانی)انسان دیگر را وسیله قرار داد.
      نظر به اینکه در طول تاریخ اصل غایت(به تعبیر کانت)همیشه مورد توجه نبوده‏ و چه بسیار مواردی بوده‏اند که انسان‏ها به‏عنوان غایت نگریسته نشده و مورد استفادهء ابزاری قرار گرفته‏اند،بهترین شیوه برای حفظ کرامت ذاتی تأسیس نهادی به نام‏ حق است‏.از این منظر،حق‏ها خود وسیلهء حفظ ارزش برتر(موقعیت غایی) آدمیان‏اند و خادم آن تلقی می‏شوند.
      دربارهء صدق گزارهء«انسان دارای کرامت ذاتی است»باید گفت که اصل غایت بودن انسان را باید ایده‏ای پیشینی تلقی کرد و گزارهء فوق را یک گزارهء پیشینی‏ ضرورتا صادق فرض گرفت‏.زیرا،انکار این اصل به نتایج غیرقابل دفاع از قبیل برده‏داری،تبعیض و ترجیح بلا مرجع یک انسان بر انسانی دیگر می‏انجامد که‏ همهء ما به نحو بدیهی بر ردّ آنها پافشاری می‏کینم.وانگهی،فرق انسان با موجودات‏ دیگر آگاهی انسان به وجود خویشتن(خودآگاهی)و اختیار(قدرت انتخاب)است؛به‏ نحوی که،این دو ویژگی بی‏بدیل را می‏توان گوهر انسانی او ذکر کرد و انسانیت‏ انسان را استوار بر آن دانست.
      انسان واجد این دو ویژگی قادر به برنامه‏ریزی و تعیین مسیر زندگی و سرنوشت‏ آیندهء خود است و گوهر انسانی او از این طریق فعلیت می‏یابد و کرامت ذاتی‏اش‏ تجلی پیدا می‏کند.به تعبیر دیگر،فاعلیت اخلاقی انسان-که بر خودآگاهی و اختیار مبتنی است-روی دیگر سکهء کرامت ذاتی است و شاید بتوان گفت که مبنای آن‏ است‏.انسان به علت داشتن کرامت ذاتی بهره‏مند از برخی حق‏های بنیادین‏ است که در اسناد حقوق بشری منطقه‏ای و بین‏المللی بازتاب یافته‏اند؛حق‏هایی‏ مانند منع برده‏داری،منع شکنجه،منع رفتار و مجازات‏های غیرانسانی یا بی‏رحمانه، منع سلب خودسرانهء حیات افراد،جلوگیری از زندان و بازداشت خودسرانهء افراد،فرض‏ بی‏گناهی و.....
      بر مبنای این نظریهء موجه‏ساز،وجود هریک از این نهادها که به‏عنوان حق‏ شناسایی شده است،ارتباط مستقیم با کرامت ذاتی آدمیان دارد،به نحوی که،سلب‏ هریک از آنها به نادیده گرفتن کرامت ذاتی انسان‏ها و نقض فاعلیت اخلاقی آنان‏ منجر خواهد شد.طبق این نظریه،نظر به اینکه همهء انسان‏ها دارای کرامت ذاتی‏اند و همهء آنان غایت در خویشتن تلقی می‏شوند،به لحاظ ارزشی با یکدیگر برابر بوده و به نحو یکسان از این حقوق بهره‏منداند و نباید ترجیح بلا مرجحی در بهره‏مندی از حق‏های بنیادین وجود داشته باشد.
      بر مبنای این تحلیل،حق بهره‏مندی از فرض بی‏گناهی از جمله حق‏های ناشی‏ از کرامت انسان است و از آنجا که همه به نحو یکسان از کرامت ذاتی بهره‏منداند، بهره‏ای برابر از این حق دارند.نقض فرض بی‏گناهی همانا تعرض به کرامت ذاتی‏ انسان و تجاوز به گوهر انسانی اوست.
      1-2.تحلیل فرض بی‏گناهی در فرایند دادرسی کیفری
      حق‏های بنیادین انسان که ارتباطی بین وثیق با کرامت ذاتی و فاعلیت اخلاقی انسان‏ دارند،از جهت نظری غیرقابل انکار و غیرقابل سلب‏اند و حکومت نمی‏تواند نسبت‏ به آنها دست‏اندازی کند.این حقوق را حکومت ایجاد نمی‏کند تا بتواند آنها را سلب‏ کند.نقش حکومت در این راستا صرفا به رسمیت شناختن این حق‏ها در نظام حقوقی‏ داخلی کشو است و از منظر فلسفهء تشکیل دولت،حکومت ملزم به این کار است. به جز حق‏های وصف شده،آدمیان برای زندگی بهتر نیاز به برخی امتیازها و بهره‏های‏ دیگر اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی و...نیز دارند که در قالب حق نمی‏گنجند،ولی‏ بخشی از ضروریات زندگی انسانی محسوب می‏شوند و تأمین آنها امروزه یکی از وظایف ضروری حکومت‏ها تلقی می‏شود.
      بهره‏مندی از حق‏ها و امتیازها البته مطلق نیست و مقید به شرایطی است.زیرا، گاهی در مرحلهء عمل،حق‏ها در تعارض با یکدیگر قرار می‏گیرند و چه بسا اعمال‏ یک حق از طرف دارندهء حق،حق دیگری را محدود و تهدید کند یا بهره بر گرفتن از امتیازی خاص مستلزم سلب امتیازی دیگر از افراد باشد یا اعمال حق با مصلحت‏های‏ جمعی دیگری همچون نظم و آسایش عمومی جامعه یا پیش‏رفت و توسعهء اجتماعی‏ در تعارض قرار گیرد.در اینجاست که بحث تعیین حد و مرز برای استفاده از حق‏ مطرح می‏شود و آدمیان وفق قرارداد اجتماعی مسؤولیت تعیین این حد و مرز را بر عهدهء دولت قرار داده و قدرت بازخواست از افراد خاطی را نیز به آن سپرده‏اند.
      بر همین اساس،در جامعهء بشری،آزادی عمل فرد در اعمال حق و بهره بردن از امتیازها اصل بوده و تعیین حد و مرز امری استثنائی تلقی می‏شود.زیرا،حد و مرز محدود و مقید به تعارض حق‏ها با یکدیگر یا اصطکاک حق‏ها و امتیازها با مصلحت‏های‏ جمعی همچون نظم و آسایش عمومی است و به تبع آن،ادعای تعرض به محدودهء ممنوع خلاف اصل و ظاهر تلقی می‏شود و بنابراین،اثبات آن نیاز به دلیل دارد؛بدین‏ معنا که،مدعی باید مقام بی‏طرف و ذی‏نفع در قضیه را به این اقناع وجدانی برساند که فرد به محدودهء ممنوع شده تعرض کرده و مستوجب بازخواست است.
      باتوجه با این تحلیل،شاید نتوان فرض بی‏گناهی را هم‏عرض سایر حق‏های‏ بینادین دانست.زیرا،فرض بی‏گناهی ترجمان آن معنایی است که حق‏ها در بطن خود دارند و نهاد حق که خود با کرامت ذاتی موجه و معلل شده است،موجه‏ساز آزادی فرد در اعمال حق است و بدون آن محقق و متجلی نمی‏شود.صرف ادعای اصطکاک‏ حق با امری استثنائی قدرت معارضه با حق را ندارد و نمی‏تواند موجبات بازخواست‏ یا سلب حق از صاحب حق را فراهم کند.بنابراین،می‏توان گفت که ذکر فرض‏ بی‏گناهی در اسناد حقوق بشری به‏عنوان حق بنیادین صرفا برای تأکید است،نه برای‏ تأسیس.به بیان دیگر،اگر فرض بی‏گناهی در اسناد حقوق بشری ذکر نمی‏شد،باز هم می‏توانستیم از فلسفهء حق و به تعبیر بهتر از معنای حق مفهموم فرض بی‏گناهی‏ را برداشت کنیم؛بدین صورت که،فرد می‏تواند از حق‏ها بهره‏مند شود و نمی‏توان‏ به علت بهره‏مندی از حق او را بازخواست کرد.بازخواست زمانی صورت می‏گیرد که‏ اعمال حق در تعارض با حق‏های دیگران یا مصلحت‏های جمعی قرا گیرد.از آنجا که این موارد جزء استثناءها بوده و اصل بر آزادی بهره‏مندی از حق‏هاست،ادعای‏ تعارض خلاف ظاهر و اصل بوده و باید با دلایل متقن اثبات شود.
      باتوجه به این تحلیل،می‏توان گفت که وقتی حکومت مدعی است که صاحب‏ حق در اعمال حق خویش حق ثالثی را پایمال کرده یا مصلحت جمعی را نقض کرده‏ است،خلاف اصل و ظاهر سخن می‏گوید و باید اقامهء دلیل کند.از طرف دیگر ،حکومت با این ادعا در صدد سلب حق از متهم یعنی اعمال مجازات است.مواردی‏ همچون سلب حیات یا سلب آزادی رفت و آمد،و سلب مالکیت(هرچند به نحو جزئی) هستهء اصلی مجازات‏ها را تشکیل می‏دهند و همگی سلب حق‏های بنیادین محسوب‏ می‏شوند.این ادعای کاملا خلاف اصل و ظاهر باوجود ضمانت اجرای سالب حق‏ ادعایی است بس ثقیل و اعمال آن از طرف دولت دلایل توجیهی و اثباتی می‏خواهد؛ دلیل توجیهی آن در فلسفهء حقوق کیفری و دلیل اثباتی‏آن در آیین دادرسی کیفری‏ مورد بحث قرار می‏گیرد.
      1-3.حقوق دفاعی ناشی از فرض بی‏گناهی برای متهم
      فرض بی‏گناهی حق‏های زیر را برای متهم به ارمغان می‏آورد:
      یکم.نخستین اثر مستقیم فرض بی‏گناهی نسبت به متهم حق سکوت وی است. او ادعایی مطرح نکرده است تا ناگزیر به اثبات باشد،بلکه طرف مقابل ادعای عدم‏ استحقاق او را از فرض بی‏گناهی مطرح کرده است.طبق نظریهء پیش گفته،متهم به‏ نحو پیشینی و صرفا به دلیل انسان بودن مستحق استفاده از حق‏های بنیادین است. نمایندهء حکومت مدعی است که متهم با اجرای حق خویش به محدودهء ممنوع(حق‏ دیگران یا مصلحت جمعی)تعرض کرده است و باید برای این تعرض بازخواست شود. در مقابل این ادعا،متهم که کماکان پشت‏گرم به داشتن سلسله‏ای حق و اعمال آنها ست،می‏تواند پاسخی ندهد و سکوت پیشه کند.
      بر همین مبنا،به نظر می‏رسد که سکوت متهم را نمی‏توان قرینه‏ای دال بر بزه‏کاری‏ وی قلمداد کرد.زیرا،اعمال حق و استفاده از آن توجیه نمی‏خواهد و استدلالی نمی‏طلبد تا متهم دربارهء اعمال حق خویش توضیحی بدهد.دقیقا به علت همین نکته است که‏ متهم در طول زمان طرح ادعا و بررسی آن،باید آزادی کامل داشته باشد و نمی‏توان‏ آزادی او را در این مدت محدود کرد.
      از همین‏رو،صدور قرارهای تأمین و قرار بازداشت موقت در مرحلهء تحقیقات مقدماتی و رسیدگی توجیه پیشینی ندارد و صرفا توجیه پسینی می‏توان در مورد آن ارائه کرد و مواردی همچون مصلحت‏گرایی و ضرورت‏های عملی را علل موجه‏ساز آن قلمداد کرد.لازمهء قهری این استدلال مصلحت-محور بودن قرارهای تأمین است و در نتیجه،با رفع مصلحت باید لغو شوند؛
      دوم.دادستان به‏عنوان نمایندهء حاکمیت ادعای نقض محدودهء ممنوع از سوی متهم‏ را طرح می‏کند.بنابراین،اثبات ادعای خلاف اصل و ظاهر باید متکی به دلیل باشد. متهم صرف‏نظر از اینکه می‏تواند سکوت پیشه کند و سخنی نگوید،این توانایی را هم‏ دارد که برای نقض دلایل و استدلال‏های طرف مقابل تلاش کند و دلیل معارض ارائه‏ دهد.به‏عنوان نمونه،وی می‏تواند از شهودی که علیه وی شهادت داده‏اند،پرسش‏ کند یا شهود معارضی را جهت خنثی کردن اظهارات شهود علیه خود معرفی کند؛ سوم.این مجادله مستلزم آن است که هردو طرف جایگاهی هم‏عرض و هم‏شأن و نیز اختیارات یکسانی داشته باشند.زیرا،ترجیح یک طرف بر دیگری ترجیح بلا مرجح‏ خواهد بود و ترجیح دادستان بر متهم و اعطاء اختیار بیش‏تر به او و محدود کردن‏ اختیارات متهم از مرز ترجیح بلا مرجح گذشته و وجههء بی‏عدالتی به خود خواهد گرفت.برابری سلاح‏هاکه امروزه در اکثر نظام‏های حقوقی از آن سخن می‏رانند و بر ضرورت برابری حق‏ها و اختیارات دادستان و متهم تأکید می‏کنند،نشان از توجه‏ جدی به فرض بی‏گناهی و برداشتی عمیق و همه‏جانبه از آن است.به همین دلیل‏ است که امروزه از ضرورت تفکیک مقام تعقیب از مقام تحقیق سخن می‏رود و کوشش‏ می‏شود که استقلال بازپرس نسبت به دادستان حفظ شود تا تعادل قوا بین طرف‏های‏ دعوا به بهترین شکل تأمین شود؛
      چهارم.ادعای خلاف اصل و ظاهر دادستان او را وادار می‏سازد که وی یا مقام تحقیق‏ دلایل جمع‏آوری شده را به صورت شفاف و صریح به متهم تفهیم کند.زیرا،متهم حق دارد که از استدلال‏هایی که او را به علت بهره‏مندی از حق‏ها و امتیازها در معرض‏ بازخواست قرار می‏دهد،آگاه شود و به آنها اشراف کامل داشته باشد؛
      پنجم.نظر به اینکه طرف مقابل متهم(یعنی دادستان)مسلح به سلاح فنی حقوقی‏ است و سعی در به کار بردن اصطلاح‏های فنی حقوقی دارد،جهت حفظ تعادل قوا، متهم باید از کمک فردی آشنا به اصطلاح‏های حقوقی بهره‏مند باشد؛
      ششم.در صورت عدم تسلط متهم به زبان رایج در مراجع تعقیب و تحقیق،بهره‏مندی‏ از کمک یک فرد مسلط به زبان رایج ضروری است؛زیرا بدون آن موازنهء قوا به هم‏ خواهد خورد؛
      هفتم.دادستان جهت اثبات ادعای خلاف اصل و ظاهر خود باید داوری بی‏طرف و مستقل را که مجهز به فضیلت‏های اخلاقی است و ظرفیت روانی و اخلاقی بالایی‏ دارد و از افراد فرهیختهء جامعه محسوب می‏شود،به اقناع وجدانی برساند که متهم به‏ حق دیگران تعرض کرده یا مصلحت جمعی را نقض کرده است.این مورد را اگرچه‏ نمی‏توان جزء حقوق دفاعی محسوب کرد،از آثار غیرمستقیم فرض بی‏گناهی است و بدون آن،بقیهء حق‏های شناخته شده برای متهم شعاری بیش نخواهند بود؛
      هشتم.در صورت عدم اقناع وجدانی داور بی‏طرف و با ایجاد هرگونه شبهه،متهم‏ کماکان تحت حمایت فرض بی‏گناهی خواهد بود.زیرا،فرض بی‏گناهی به‏عنوان حقی‏ ناظر بر کرامت ذاتی آدمیان مادام که خلاف آن اثبات نشود،بر اعمال متهم حاکم‏ است و در موارد شبهه،بنای عقلاء رجوع به اصل است،نه قرار گرفتن در موضع‏ شبهه‏ناک و صدور حکم طبق آن.
      لازم به یادآوری است که حقوق دفاعی را حکومت ایجاد نمی‏کند و حاکمیت‏ نمی‏تواند با ذکر این موارد در قوانین داخلی بر خودببالد و ادعا کند که متهم را به‏ بهترین شکل مورد حمایت قرار داده است.این حقوق از آثار فرض بی‏گناهی‏اند. به تعبیر دیگر،تفسیر و تفصیل فرض بی‏گناهی حقوق دفاعی است؛به نحوی که، همهء این حق‏ها را می‏توان به فرض بی‏گناهی فرو کاست.متهم از فرض بی‏گناهی‏ بهره‏مند است و بنابراین،امیتازهای پیش گفته متعلق به اوست و نمی‏توان آنها را از وی سلب کرد و حکومتی که چنین حق‏هایی را به رسمیت نشناسد یا آنها را محدود کند،فرض بی‏گناهی را نقض کرده و به تبع آن به کرامت ذاتی آدمیان تعرض کرده‏ است.مواردی همچون جلوگیری از دست‏رسی متهم به پرونده،جلوگیری از حضور وکیل مدافع در مرحلهء تحقیقات مقدماتی و عدم تمهید امکانات مادی و معنوی برای‏ استفاده از تضمین‏های پیش‏بینی شده خلاف فرض بی‏گناهی است.
      2.دادرسی عادلانه‏
      دادرسی عادلانه اصطلاحی نام‏آشناست و در برخی اسناد حقوق بشری به صراحت بدان‏ اشاره شده است؛به‏طوری که،حق بهره‏مندی از دادرسی عادلانه به‏عنوان یکی از حق‏های بنیادین در میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی(؟؟؟) مواردی همچون بی‏طرفی دادگاه،استقلال دادگاه،تضمین‏های پیشا محاکمه‏ای(تحقیقات‏ پلیسی)و فرض بی‏گناهی جزء مصداق‏های آن ذکر شده است‏.
      این برداشت از میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی با ظاهر مادهء 6 کنوانسیون‏ اروپایی حمایت از حقوق بشر و آزادی‏های اساسی و حتی مادهء 14 میثاق سازگار است. به موجب این تفسیر،حق بهره‏مندی از دادرسی عادلانه جزء حق‏های بنیادین بشر محسوب می‏شود و دارای اجزاء متعددی است.برخی از این اجزاء متعلق به ساختار مراجع پلیسی،تحقیقاتی و قضائی و برخی دیگر در مورد تضمین‏های ناظر به حق‏ دفاع متهم است‏.به نظر می‏رسد که پذیرش این تحلیل با ایرادهایی روبه‏رو است:
      نخست،در این صورت،فرض بی‏گناهی نه به‏عنوان حقی بنیادین،بلکه از امور فرعی‏ دادرسی عادلانه محسوب می‏شود.فرض بی‏گناهی عصارهء سایر حق‏های بنیادین در مرحلهء اعمال و اجراست،در حالی‏که دادرسی عادلانه چنین موقعیتی را ندارد؛
      دوم،فرض بی‏گناهی در صورتی که به یکی از اجزاء دادرسی عادلانه فرو کاسته‏ شود،نمی‏تواند مبنای موجه‏ساز حق دفاع و تضمین‏های راجع به آن قرار گیرد.زیرا، خود در عوض آنها و یکی از شاخه‏های دادرسی عادلانه است و ناگزیر باید دنبال‏ مبنای دیگری بگردیم؛
      سوم،اگر بخواهیم دادرسی عادلانه را مبنای حقوق دفاعی قرار دهیم،در این صورت‏ گرفتار دور باطل شده‏ایم.زیرا،از یک طرف بر این باوریم که تحقق دادرسی عادلانه‏ در گرو تأمین حق‏های متهم است و از طرف دیگر،مبنا و علت موجه‏ساز حقوق دفاعی‏ را دادرسی عادلانه می‏دانیم.به بیانی دیگر،تحقق حقوق دفاعی را متوقف بر دادرسی‏ عادلانه و تحقق دادرسی عادلانه را متوقف بر حقوق دفاعی می‏دانیم؛
      چهارم،دادرسی عادلانه که در مادهء 14 میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی بدان‏ اشاره شده است،به خودی خود مستلزم بار حقوقی نیست و از بطن و متن آن بدون تصریح‏ میثاق یا دیگر اسناد حقوق بشری نمی‏توان حق‏هایی را برای متهم استخراج کرد.به‏ نظر می‏رسد که تنظیم‏کنندگان میثاق بین‏المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون‏ اروپایی حقوق بشر و دیگر اسناد مرتبط همهء حق‏های متهم و تضمین‏های راجع به‏ آن را در یک ماده جمع کرده و به مجموعهء آن دادرسی عادلانه اطلاق کرده‏اند.
      به تحلیلی که از فرض بی‏گناهی ارائه شد،دربارهء رابطهء فرض بی‏گناهی با دادرسی‏ عادلانه می‏توان گفت که فرض بی‏گناهی به‏عنوان حقی بنیادین برای متهم در نظر گرفته می‏شود و او استحقاق استفاده از آن را دارد.در صورتی که دادستان در صدد نقض فرض بی‏گناهی برآید،باید در فرایندی معقول و موجه و مجهز به استانداردهای‏ ناظر به حق‏های متهم و سایر تضمین‏های راجع به آن بتواند عدم استحقاق او را بر فرض بی‏گناهی اثبات کند.بنابراین،نقطهء شروع دادرسی عادلانه فرض بی‏گناهی‏ و نقطهء پایان آن صدور حکم محکومیت قطعی است.برخی از حق‏های متهم اثر مستقیم فرض بی‏گناهی و برخی دیگر از الزامات غیرمستقیم آن است و برای دیگر موارد باید به دنبال مبنای دیگری بود.
      3.مصلحت‏گرایی
      بخش عمده‏ای از حق‏های متهم و تضمین‏های راجع به آن برآمده از فرض بی‏گناهی‏ بوده و در نتیجه،ضرورت پای‏بندی به آنها به نحو پیشینی قابل اثبات است و نیازی‏ به توجیه‏های پسینی نیست.ولی،به نظر می‏رسد که شمار اندکی از تضمین‏های‏ راجع به حق دفاع را نمی‏توان اثر مستقیم یا غیرمستقیم فرض بی‏گناهی دانست. مواردی همچون حق اعتراض به قرارها،دو مرحله‏ای بودن رسیدگی،ضرورت گرفتن‏ آخرین دفاع،عدم انتشار مطالب راجع به تحقیقات مقدماتی و...را نمی‏توان ناشی از فرض بی‏گناهی دانست.به نظر می‏رسد که مراد از گنجاندن این قبیل تضمین‏ها زیر حق‏های متهم مصلحت‏هایی همچون جلوگیری از اشتباه‏هایی قضائی،جلوگیری از محکومیت بی‏گناهان،جلوگیری از صدور آرای مغایر و...است.به تعبیر دیگر،به‏ نحو پیشینی و بی‏توجه به هدف‏های لحاظ شده برای این تضمین‏ها نمی‏توان دفاع‏ موجهی از آنها کرد و ناگزیر باید نگرشی پسینی بر آنها داشت.
      4.ضرورت واقعی:هم‏زیستی مسالمت‏آمیز
      حق‏های بنیادین بشر امروزه جزء مسلمات حقوق شمرده می‏شوند؛به نحوی که، امروزه آن را جزء هنجارهای عرفی بین‏المللی قلمداد می‏کنند؛بدین معنا که،این‏ هنجارها برای همهء کشورها صرف‏نظر از الحاق یا عدم الحاق‏شان به اسناد حقوق‏ بشری لازم الاتباع‏اند.همچنین،هنجارهای عرفی بین‏المللی نمی‏توانند موضوع شرط قرار گیرند و در نتیجه،نقض این موارد موجب مسؤولیت دولت در عرصهء بین‏المللی‏ خواهد شد.از طرف دیگر،هم‏زیستی مسالمت‏آمیز در جامعهء جهانی ضرورت تعامل با دیگر کشورها را ایجاب می‏کند؛به نحوی که،امروزه زندگی انفرادی و بدون ارتباط باسایر جامعه‏ها برای یک کشور غیرممکن است.جهت‏گیری معادلات جهانی به‏گونه‏ای‏ است که وابستگی متقابل اقتصادی،اجتماعی و سیاسی کشورها شرط لازم حیات‏ پویای جامعه‏ها شده است؛به‏طوری که،گریز و گزیری از این وابستگی‏های متقابل‏ نیست.بنابراین،افزون بر مبانی حقوق بشری حق‏های متهم،الزامات بین‏المللی‏ و ضرورت‏های عینی زندگی اجتماعی و هم‏زیستی مسالمت‏آمیز نیز رعایت حقوق‏ دفاعی متهم را الزام‏آور می‏سازد.
      نتیجه‏گیری
      توجه جدی به کرامت ذاتی آدمیان در دوران مدرن تحولی اساسی در مفهوم و مبانی‏ حق پدید آورد و سبب پدیداری و رشد حق‏های بنیادین بشر شد.در نگرش مدرن‏ نسبت به جهان،انسان به صرف انسان بودن حق‏هایی دارد؛حق‏هایی که از وی‏ به‏عنوان فرد در مقابل دولت و سایر افراد حمایت می‏کند و فرد در اجرا و اعمال آنها مختار است.
      تحلیل مفهوم و مبنای حقوق دفاعی متهم به‏عنوان محصول حقوق مدرن بی‏توجه‏ به مبانی حقوق امکان‏پذیر نیست.در این روی‏کرد،حقوق دفاعی متهم همان امتیازها و تضمین‏هایی است که متهم در مقابل نمایندهء حکومت و جهت پاسخ‏دهی به ادعاهای‏ او از آنها بهره‏مند است و دولت ضمن آنکه مکلف به تمهید بستری مناسب برای‏ استفاده از آن امتیازهاست،حق محدودسازی آنها را ندارد.زیرا،متهم به نحوی پیشینی‏ واجد این حق‏هاست و دولت صرفا آنها را به رسمیت می‏شناسد.
      کثیری از حقوق دفاعی متهم را در فرض بی‏گناهی می‏توان یافت.فرض بی‏گناهی‏ در کرامت ذاتی و فاعلیت اخلاقی انسان ریشه دارد.جلوهء کیفری فرض بی‏گناهی‏ از متهم در مقابل ادعای خلاف اصل و ظاهر دادستان حمایت می‏کند.این فرض‏ نه تنها به متهم حق سکوت اعطاء می‏کند و ابتکارعمل را از دست وی نمی‏گیرد،بلکه متهم با توسل به آن با دادستان به مجادله پرداخته و دلایل وی را به چالش می‏کشد. نظر به اینکه دادستان به‏عنوان نمایندهء حکومت علیه فرد طرف دعوا می‏کند و او را به‏ نقض نظم عمومی یا تعرض به مصلحت‏های عمومی دیگری متهم می‏کند،احتمال‏ سوءاستفاده از موقعیت و قدرت از سوی دادستان بسیار جدی است.فرض بی‏گناهی‏ از شدت و حدت قدرت دادستان می‏کاهد و به متهم در حد امکانات،فرصتی برابر با دادستان اعطاء می‏کند تا طرف‏های دعوا به‏عنوان دو طرف هم‏عرض در مقابل‏ داوری بی‏طرف و مستقل به ارائهء دلایل له و علیه یکدیگر بپردازند و سرانجام به‏ حکم داور گردن نهند.
      به نظر می‏رسد که فرض بی‏گناهی نمی‏تواند علت موجه‏ساز برخی از حقوق‏ دفاعی شود و نمی‏توان آنها را از این فرض استخراج و استنباط کرد و ناگزیر باید توجیهی پسینی برای آنها ذکر کرد.مصلحت‏هایی همچون جلوگیری از اشتباه‏های‏ قضائی یا جلوگیری از محکومیت بی‏گناهان یا ممانعت از سوءاستفادهء داور را می‏توان‏ علت موجههء برخی از حق‏ها همچون اعتراض به قرارها،دو مرحله‏ای بودن رسیدگی، علنی بودن دادگاه و...ذکر کرد.مصلحت‏گرایی و الزامات بین‏المللی را نیز می‏توان‏ مبنای درجه دوم برخی از حقوق دفاعی ذکر کرد.

      فهرست منابع
      1.آشوری،محمد؛عدالت کیفری؛انتشارات کتابخانه گنج دانش،چاپ اول،1376.
      2.راسخ،محمد؛تئوری حق و حقوق بشر بین‏الملل؛مجله تحقیقات حقوقی دانشکدهء حقوق دانشگاه‏ شهید بهشتی؛شمارهء 42.
      3.سید فاطمی،سید محمد؛حقوق بشر در جهان معاصر؛مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه شهید بهشتی،1382.
      4.شاملو،باقر؛اصل برائت در نظامهای نوین دادرسی؛در:مجموعه مقالات علوم جنائی؛انتشارات‏ سمت،1383.
      5.شمس ناتری،محمد ابراهیم؛اصل برائت و موارد عدول از آن در حقوق کیفری؛در:مجمموعه مقالات‏ علوم جنایی؛انتشارات سمت،1383.
      6.قربان‏نیا،ناصر؛عدالت حقوقی؛مرکز آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهء اسلامی،چاپ اول،بهار 1381.
      7.کاتبی،حسینقلی؛حق دفاع؛حقوق مردم،شمارهء 3.
      8.کاشانی،سید محمود؛استانداردهای جهانی دادگستری؛نشر میزان،چاپ اول،1383.
      9.گلدینگ،مارتین پی؛مفهوم حق(1):درآمدی تاریخی؛مترجم:راسخ،محمد؛در:حق و مصلحت، چاپ اول،انتشارات طرح نو،1381.
      10.مرکز مطالعات حقوق بشر؛گزیده‏ای از مهم‏ترین اسناد بین‏المللی حقوق بشر:انتشارات دانشکدهء حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران،چاپ اول،1382.
      11.موحد،محمد علی؛در هوای حق و عدالت؛نشر کارنامه،1381.
      12. Ana D Boston;The Right to a Fair Trail(Balancing Safety and .( Civil Liberties);Cardozo J.of int,1 comp.law 2004(vol.12:1
      13. Bryan A.Garner;Black?s Law Dictionary;Thomson West, . 2004
      14.: Definition of Right;The Free Online Dictionary,at
      http://www.the free dictionary.com/right
      15.: Terri A.Belanger;Symbolic Expression in the Courtroom The Right th a Fair Trial versus Freedom of Speech;The .( George Washington Law Review(vol.62:318
      16.: Three Generation of Human Rights;at .:

      برگرفته از مجله حقوقی دادگستری پاییز و زمستان 1385 - شماره 56 و 57 

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft