• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • چگونگی تأثیر عوامل نفسانی در رای قضات

      نوشته: سروان قضائی علی اکبر فرخی

                    بررسی سیر تکاملی مجازاتها و کیفیت تحول و دگرگونیهائی‌که تاکنون نسبت به مجازات اعدام صورت گرفته،نمودار آنست که در بعضی از کشورها هرچند این مجازات متروک‌ و قابلیت اجرائی ندارد.برعکس در بسیاری از کشورها از جمله کشور ما ایران برای جرائم خاصی هنوز در سرلوحه مجازاتها قرار دارد.به همین انگیزه بدون بحث‌در اطراف عقاید موافق و مخالفی که تاکنون توسط علما و مکاتب حقوقی در باب ضرورت یا عدم ضرورت مجازات‌ مزبور ابراز گردیده است، میخواهم با توجه به نقش مهمی‌که قضات دادگاهها در صدور آراء خود بالاخص کیفر اعدام دارا هستند و در این میان هر لحظه احتمال بروز اشتباه در رأی و نظر آنان وجود دارد،به بیان عواملی که‌ناخودآگاه در آراء قضات مؤثر میافتند به اجمال بپردازم. میدانیم هرگاه قاضی سوای کیفر اعدام در سایر آرائی که‌صادر می‌کند راه خطا پیموده باشد جبران آن تا حدی برای‌کسی که تحمل مجازات نموده میسر است،چراکه،پس‌از گذشتن مدتهای قانونی می‌تواند به نحوی اعاده حیثیت‌ نموده و به زندگانی عادی خود برگردد و مآلا به حقوق از دست رفته خود نیز نائل گردد.

      لکن در باب مجازات اعدام این‌چنین نیست و قضیه‌ با آنچه گذشت مغایرت کلی دارد بدین معنی که جبران آن‌برای کسی که محکومیت درباره‌اش بمورد اجرا گذارده‌می‌شود امری محال است و طبیعتا جبران هرنوع خطا و اشتباه قاضی که در این مورد با وجدان خود سر و کار دارد هرگاه بعدا بر وی معلوم گردد که راه خطا پیموده چاره‌ای‌جز ندامت و بالضروره تحمل عذاب وجدان دائمی بغرامت‌حکمی که صادر کرده است نخواهد داشت.و چه سخت و دردناک است برای کسانیکه به سهو خود را در این موقعیت‌نفسانی و ابدی قرار میدهند!؟و از همین روست که‌اهمیت موضوع روشن میگردد که تا چه حد بایستی باین‌ وظیفه سنگین توجه دقیق مبذول گردد.منتسکیو1 در باب تناسب عادلانه میان بزه و کیفر می‌گوید:

      «لازم است مجازات‌ها با یکدیگر هم‌آهنگ بوده و متناسب باشند. چه آنکه از عملی که صدمه بیشتری به‌جامعه وارد می‌آورد بیشتر باید احتراز و جلوگیری کرد تا عمل کوچک تری که کمتر لطمه میزند،این موضوع‌امری ضروریست».و قرآن کریم در آیه‌های 174 و 175 و 176 از سوره بقره قانون قصاص را مقرر داشته و مخصوصا تأکید نموده که قصاص در مقابل قتل یک امر حیاتی و واجب است و رعایت اعتدال را نیز در اجرای‌حکم دستور داده است.که البته نظر منتسکیو در این باب‌بطور ناخودآگاه نوعی الهام از روح قرآن کریم و متبع‌ از آنست.فلذا،برای درک جلوگیری از خطاها و اشتباهات‌قاضی هرچند توجه باین عقیده که نشان‌دهنده اهمیت‌کار خطیر قاضی است،و بدین بیان‌: 2 «...قاضی‌در جریان دادرسی مذاکرات را بصورت یک قصه گوش‌نکند و در واقع اگر بشود تشبیه کرد یک ضبط صوتی‌باشد که همه را بگیرد و در مغز خود هریک را در جای خود بنشاند همانگونه که اطلاعات بیک کامپیوتر داده می‌شود و نتیجتا از مجموع حقیقت را دریابد ولو آنکه دریافت این‌حقیقت تنها ناشی از دو گفتار ساده ولی متناقض از دو اظهار نامتناسب و ناجور بوده باشد چه از طرف دادستان‌ و چه از ناحیه متهم یا مدافع او...»،می‌تواند تا حدود زیادی قاضی را از هرنوع لغزش فکری بازدارد،لیکن‌نظری بآنچه که بعنوان عوامل شخصی و ناخودآگاه همواره‌ در رأی و نظر قاضی وارد می‌شود از یک طرف و قوانین‌خشک و لازم الاجرا از سوی دیگر خودبخود باب خطا و اشتباه را در ماهیت کار قاضی میگشایند.مثالی چند ما را به واقعیت تأثیر عوامل روانی در رفتار انسانی بطور اعم و در رأی و نظر قضات بطور اخص بیشتر واقف‌خواهد کرد.

      منتانی‌ Montaigne 3 فیلسوف معروف فرانسوی در قرن‌شانزدهم متذکر شده بود که مزاج و خلق قضات هر روز عوض می‌شود و این تغییر حالت در آرای آنان منعکس‌میگردد.روزی که دادرس خوشحال و سرحال است نسبت‌به متهمین عطوفت و مهربانی نشان میدهد و روزی که‌از زیادی صفرا رنج می‌برد مجازاتهای سنگین‌تری تعیین‌می‌کند و می‌گوید:
       
      «وکلا دربارهء وضع مجرمی که دادرس محاکمهء او در حالتی خوش و بخشنده است ضرب المثلی دارند می‌گویند بگذار خوشی دادرس را جشن بگیریم».براستی چنین است‌که بعضی قضات گاهی سخت‌گیر و بهانه‌جو و متمایل به‌محکوم‌کردن متهمین هستند و گاه دیگر بسیار آسان‌گیر،خوش‌خو و آماده عفو و بخشندگی. و این موضوع را بخصوص کسانی که در مسند قضا تکیه زده و بآن‌پرداخته‌اند بیش از دیگران تأیید و بر آن صحه می‌گذارند. لامتری‌ La Mettrie ،در قرن هجدهم به حالات یکی‌از قضات عصر خود اشاره کرده می‌گوید:«...وقتی‌روزه میگرفت عادل‌ترین و پرعاطفه‌ترین قضات بود ولی‌ وای بحال بدبختی که سروکارش زمانی با قاضی می‌افتاد که او ناهار مفصلی خورده بود زیرا در این هنگام آمادگی‌داشت که گناهکار و بی‌گناه را بدار آویزد».

      هومز Holmes از اولین کسانی است که توجه حقوقدانان‌را به حقیقت اجتماعی حقوق جلب کرده است،او در کتاب‌معروف خود«کامن لا»می‌نویسد:رأی دادگاه محصول‌ناخودآگاه تعصبات غریزی و ارتباطات ذهنی غیرقابل‌توصیف است و...حتی تعصباتی که مشترکا میان قضات‌ و افراد عادی وجود دارد،بمراتب بیش از استدلال منطقی‌ در تعیین اصول و مقرراتی که باید بر سرنوشت مردم حاکم‌باشد مؤثر است.دیگر از کسانی که دربارهء چگونگی صدور رأی از طرف قضات دست به مطالعات روانی زده‌اند شرودر میباشد بنظر وی«...انتخاب هر نتیجه،استدلال، رویه قضائی،عبارت یا کلمه‌ای(از طرف قاضی)... دال بر وجود یک انگیزش قوی شخصی در وجدان ناخودآگاه‌ اوست...این انتخاب جزئی از شرح حال خود قاضی‌ است،زیرا نه تنها محرکات آگاه و فعلی او را برملا میسازد،بلکه مشخص آن دسته از تجربیات ناپخته و ارضا نشده‌ قاضی در گذشته نیز هست که هنوز قدرت خود را از دست‌نداده،انگیزش ناخودآگاه قاضی را بوجود می‌آورند و در واقع غرض و نظر اظهار شده او را تحت نظارت و بازرسی قرار میدهند...بدین ترتیب ما میتوانیم‌زندگی دادرس را از طریق معکوس بشناسیم...زیرا هر رأی و تصمیم قضائی اعتراضی است که قاضی بعمل‌آورده است.شرودر،موردی را عنوان کرده و نشان‌میدهد که رأی دادرس بجای آنکه مبتنی بر ملاحظات‌ضروری حقوقی باشد،در واقع نماینده و آیینهء تخیلات‌هراس‌آور قاضی نسبت بگذشته خود اوست».4

      اورسن‌ Everson ،راجع به تأثیر عوامل شخصی در ماهیت آرای قضات می‌گوید«...عدالت امری بسیار شخصی و آیینهء خلق و خو،شخصیت،تعلیم و تربیت‌محیط و خصوصیات شخصی قاضی است»وی هم‌چنین‌مطالعاتی دربارهء اختلاف موجود در آرائی که قضات در شهر نیویورک در فاصله سالهای 1944 و 1916 در مورد جرم واحدی صادر کرده بودند اظهار داشت که ماهیت رأی‌این قضات متفاوت بوده مجازاتهای تحمیلی از طرف آنان‌درجات مختلف داشته است. بطوریکه یکی از دارسان 6/7 درصد کلیه جرائم ارتکابی(از نوع خاص)را تبرئه کرده‌بود درحالی‌که رقم تبرئه مرتکبین همین جرم از طرف‌قاضی دیگر 7/3 درصد بوده وی این تفاوت موجود را  منوط به شخصیت قضات میداند و در چنین وضعی سرنوشت‌متهمین و مجرمین تا حد زیادی باین امر بستگی داشته‌که پرونده آنان نزد کدام قاضی فرستاده شود.

      با ملاحظه آنچه گذشت بخوبی روشن میگردد که‌چگونه عوامل مختلف روانی در تصمیمات و آراء قضات‌مؤثر میافتند و برای توجیه بیشتر این موضوع به ذکر نمونه‌های دیگری میپردازم،و هرچند این وقایع جنائی‌که شرح آن ذیلا داده می‌شود،خوشبختانه منجر بصدور رأی علیه متهمین بی‌گناه نگردیده بلکه مجرمان حقیقی‌ به کیفر خود رسیده‌اند، لکن اگر اموری تصادفی در این باب‌ به کشف حقیقت کمک نمیکرد، پرونده‌هائی که مبتنی بر اقرار متهمین«بی‌گناه»تنظیم شده بود چه بسا ممکن بود منتهی‌ به صدور حکم مجازات آنان گردیده و در این میان اشتباهات‌قضائی غیر قابل جبرانی پیش آید که اینک نمونه‌هائی از آن ذیلا شرح داده می‌شود5:
       
      «در بخش پنج قنات‌آباد یعنی کوچه شهاب الدوله زنی با بچه‌اش(زن برادر حاج‌ابراهیم مختار فخار)کشته می‌شود و از آنجا موضوع مورد توجه قرار میگیرد. قضیه جدا مورد تعقیب واقع می‌شود ولی به نتیجه‌ای منجر نمی‌شود.شهربانی که خود را موظف‌ به کشف موضوع میدانسته بالاخره اکبرنامی را معروف‌به اکبر سلاخ دستگیر می‌کند و تحقیقات از او شروع‌ می‌شود،سرانجام چندین مرتبه اکبر سلاخ در جلسات‌ متعدد و در حضور اشخاص مختلف اقرار به قتل مینماید و حتی مادر مقتوله بین عده‌ای از زندانیان می‌گوید این‌شخص دختر مرا کشته است و پرونده امر به دادسرا احاله‌ می‌شود و بازپرس در شرف صدور قرار مجرمیت بوده است که روزی مردی به نام محمود در حین فروش دستبند طلائی‌که متعلق به شخص مقتوله بوده است، وسیله چند نفر از زنان همسایه مقتوله که دستبند طلائی را میشناخته‌اند دستگیر می‌شود و در تحقیقات صریحا به گناه خود اعتراف‌می‌نماید و علت قتل را چنین شرح می‌دهد:

      «...مقتول را من دوست داشتم با من قرار ازدواج‌ گذارده بود و سیصد تومان هم از من گرفته بود ولی برخلاف‌وعده با دیگری ازدواج کرد. من هم در صدد انتقام برآمدم‌ و یک روز که به او برخوردم مشاجره کردیم و عصبانی شدم. روزی مشروب خوردم و پس از اینکه او را مجددا ملاقات‌کردم، انتقام خود را کشیدم و بچه‌اش را کشتم»که‌البته پس از رسیدگی و صدور حکم وی به کیفر عمل خود می رسد و اکبر سلاخ بی گناه نیز نجات مییابد.

      نمونه دیگری که در این مورد قابل ذکر است واقعه‌دریفوس سروان توپخانه ارتش فرانسه است که این نیز حکایت از یک اشتباه قاضی دارد که البته سرانجام اتهام‌جاسوسی منتسبه بوی با دفاعیات مؤثری که امیل زولا وکیل‌مدافع وی بعمل آورد منجر به تبرئه دریفوس و به کیفر رسیدن مقصر واقعی که کاغذی را بر علیه دریفوس جعل‌کرده بود گردید. 
       
      مورد دیگری که ذیلا شرح داده می‌شود دلیل قانع‌کننده‌ایست که پایه قضاوت بشر تا چه حد همواره متزلزل‌ و لرزان است.یک نفر ایتالیائی بنام پلی زیونی‌ Pellizzioni متهم شد که در تاریخ 26 دسامبر سال 1864 شخصی را بنام میشل هارینگتون کشته است. پس از یک تحقیق و استماع شهادت شهود، پلی زیونی محکوم باعدام شد. چهار روز قبل از اجرای مجازات قاتل حقیقی یعنی ایطالیائی‌دیگری بنام هنی گری گوریو که به بیرمنگام فرار کرده‌بود، شنید که پلی زیونی محکوم به اعدام شده و عنقریب او را مجازات خواهند کرد. سپس به سرعت در محکمه حاضر شده و اظهار کرد«...من نمیخواهم که برادرزادهء من‌بدون گناه بجای من بدار مجازات آویخته شود. من قاتل‌هارینگتون هستم»،که پس از اینکه تحقیقات دقیقی از مشار الیه بعمل آمد هنی گری گوریو مقصر شناخته شد و محکوم باعدام گردید.
       
      از مجموع آنچه گذشت این نتیجه‌حاصل می‌شود که قضات قطع نظر از اینکه همواره بایستی‌سعی بلیغ نسبت به نقش خلاق خود در اجرای صحیح عدالت‌معمول دارند، بلکه استعانت از آیات قرآن کریم که در آیه‌های متعددی متذکر این معنی است رسالت خطیری که‌بعهده آنان واگذار گردیده بنحو مطلوبی بمورد اجرا گذارند و بر همین اساس است که خداوند در سورهء مائده‌آیه هشتم میفرماید:

      «یا ایها الذین آمنو کونوا قوامین لله‌شهداء بالقسط و لا یجز منکم شنان قوم علی ان لا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی...»
       
      یعنی:ای کسانیکه ایمان آورده‌اید در همه کارها برای خدا قیام و اقدام کنید و گواه بعدالت باشید و دشمنی‌با مردمی شما را وادار نکند که عدالت نکنید،عدالت کنید که عدالت بتقوی نزدیکتر است.
       
      و در آیه چهل و دوم از سوره مائده میفرماید:
       
      «و ان حکمت فاحکم بینهم بالقسط ان الله یحب المقسطین»
       
      یعنی:اگر میان آنها بخواهی‌حکم کنی بعدالت حکم کن که خدا دادگران را دوست میدارد.
      و همچنین در سوره نساء-آیه 135 میفرماید:
       
      «یا ایها الذین آمنو کونوا قوامین بالقسط شهداء لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین»
       
      یعنی ای‌کسانیکه ایمان آورده‌اید در همه کارها به عدالت برخیزید و گواهی برای خدا بدهید. اگرچه بر ضرر خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندانتان باشد،و خداوند در این سه آیه به‌منتهی درجه عدالت امر فرموده که مسلمانان خاصه آنان که‌در مسند قضاوت تکیه دارند تحت تاثیر هیچگونه احساسی‌واقع نشوند بدین معنی که،نه حب ذات و محبت پدر و مادر بتواند آنان را از عدالت بازدارد و نه احیانا دشمنی و عناد با دیگران،بلکه باید در همه احوال آنچه مقتضای حق و عدالت‌است وجهه عمل و همت خود قرار دهند،باشد،که در پناه‌قرآن کریم همه کسانی که عهده‌دار این وظیفه خطیر و مقدس میباشند همواره از هرگونه خطا و اشتباهی که‌زائیده حالات روانی و کیفیات نفسانی است بدور باشند. پایان
       
      منابع و پی نوشتها:
       
       (1)-رجوع بفرمائید به فصل شانزدهم از کتاب روح القوانین اثر منتسکیو،چاپ سوم به سال 4331 ترجمه علی اکبر مهتدی
       
      (2)- رجوع بفرمائید به مقاله تیمسار سپهبد دکتر فخر مدرس در مجله‌ مهنامه قضائی به شماره 98 امرداد 1352
       
      (3)- رجوع کنید به مقاله آقای دکتر پرویز صانعی استاد دانشگاه‌مندرج در شماره 011 و 111 مجله کانون وکلاء
       
      (4)-رجوع بفرمائید به مقاله سابق الذکر
       
      (5)-رجوع بفرمائید به کتاب مجازات اعدام تألیف آقای شمس الدین‌امیر علائی،مستشار سابق دیوان کشور و وزیر اسبق کشاورزی
       
       
       

      « مجلۀ مهنامه قضایی » آذر 1352 - شماره 93

      نقل از وبسایت راه مقصود

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft