• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • تفاوت نرخ

      حمید رفیعی فرد - وکیل دادگستری

      متن زیر مربوط به زمان تصدی جناب اقای رفیعی فرد معاون وقت دادسرای انتظامی کانون وکلای دادگستری مرکز می باشد.

      وارد اطاق که می شوم انبوهی از پرونده های شکایت علیه همکاران روی میزانتظارم را می کشند . از روزی که این مسؤلیت بمن محول شد قدری احساس نگرانی دارم . پیش ازاین سالیان دراز در کسوت وکالت مقابل میز اهالی قضاوت سعی در تامین حقوق مردم داشته ام با کوله باری ازخا طرات که مرور برخی از آنها درد را بر استخوانهایم می نشاند . بیاد می آورم تلاشی که باید در تامین عدالت بکار می رفت چگونه از جانب برخی از آن اهالی مصروف تحقیروکلایی گردید که قرار بود بعنوان بال دیگر فرشته عدالت مورد احترام قرارگیرند . حالا نگرانم و دارم فکرمی کنم که آیا در این جایگاه انتظامی کانون وکلا می توانم قضاوت عادلانه ای اعمال نمایم . پرونده ها را که مرور می کنم لای در اطاق باز می شود وکسی آن طرف در سرک می کشد وسر انجام تصمیم می گیرد وارد شود وخود را یکی از همکاران معرفی می کند وسعی دارد با کلماتی وزین واز پیش آماده شده انتخاب اینجانب را تبریک بگوید وتعریف وتمجید واز این جور حرف ها وبعد اضافه می کند وکلای کانون مظلوم واقع شده اند چرا که رفتارحرفه ای آنها همواره زیر ذره بین کانون قرار دارند در حالیکه رفتاروکلای مرکز مشاوران چندان مورد توجه قرار نمی گیرد . دارم فکر می کنم باو توضیح دهم حتی با فرض صحت اظهاراتش در مورد وکلای مرکز مشاوران , نهادی چون کانون ما که قانونا واجد هویت استقلال است ومستقل ازمراکزقدرت اداره می شود وکلای آن بیشتر در معرض قضاوت مردم قرار دارند . می خواهم باو بگویم تو نمی توانی همواره از مزایای استقلال کانون برخوردارباشی وبابت آن برخود ببالی اما نسبت به قضاوت مردم ونظارت کانون بر اعضایش بی اعتنا باشی . اما هیج فرصتی از لابلای صحبت های او پیدا نمی کنم چون مسلسل وار به حرف های خود ادامه می دهد وتوجه ای به اطراف ندارد . بنظر می رسد آنهایی که تنها به صحبت های خود عشق می ورزند خود را بی نیاز ازحس شنوایی می دانند . حرف هایش را دیگر نمی شنوم واحساس می کنم به یک ماهی موجود در آکواریوم خیره شده ام که دهانش مدام باز وبسته می شود وتنها باصدای بسته شدن در اطاق متوجه خروج آن همکار می شوم . بار دیگر متمرکز پرونده های روی میز می شوم ومدتی بعد احساس می کنم لای در اطاق بار دیگر باز می شود وشخصی سرک می کشد وسپس وارد می شود مقدمتا" می گوید شکایتی علیه وکیل طرف مقابلش طرح کرده است وسعی دارد وکیل مورد نظررا با ادبیاتی بسیار زننده و با انواع کلمات رکیک بعنوان پلید ترین آدم موجود در زمین توصیف نماید . توضیح می دهم پروند ه ات را رسیدگی خواهم کرد این جوری نمی توانم زیربار حرف هایت بروم . ظاهرا" از این حرف خوشش نمی آید چرخی می زند وبا قیافه حق بجانبی می گوید همه آدم ها خریدنی هستند اما نرخشان فرق می کند . ظاهر ونوع رفتارش به گونه ای است که حکایت از حضرات نو کیسه دارد که یک شبه به مال و منال رسیدن  سبب گردیده که این اجازه را بخود دهد هرمکانی را به پلیدی هویت خود آلوده نماید . دارم فکر می کنم اگر پیش از این به او فرصت دهم وقیحانه  مبادرت به استعلام نرخ هم خواهد نمود . درحالیکه قدری احساس درد از ناحیه قفسه سینه ام دارم محترمانه راه خروج را نشانش می دهم . هنگام خروج ناگهان ویرم می گیرد وبه اومی گویم تا حالا بهشت زهرا رفته ای , می گوید بله , می گویم آنجا کسانی آرمیده اند که برای حفظ تمامیت ارضی این سرزمین نرخی نداشتند . بعد ازخروج طرف, خودم راسرزنش می کنم وبه خود می گویم آیا کسی که با اتکاء به موجودی حساب بانکی خود انتظاردارد اشخاص خود را به او تفویض نمایند ارزش به رخ کشیدن آن بر خاک خفتگان پاک وبی نرخ را داشت . احساس می کنم حالم بد است وقدری تنفسم مختل است ازاطاق می زنم بیرون بدنبال هوای تازه هستم .

      با تشکر فراوان از جناب اقای رفیعی فرد - سپهر عدالت

    نظرات
    با سلام و احترام خدمت آقای رفیعی فرد . همیشه راه حق رفتن و حق گفتن و شنیدن ؛ به طبیعت عده ای که طالب زر و زور و تزویر و ریا و و ظلم کردن به خلق الله هستند خوشایند نمی آید . شما همواره این ندای آسمانی را به گوش داشتهباشید و از اجرای عدالت خشنود باشید که فرمود : که ای پیامبر از کافران غمگین نباش که پیامبران قبل از تو را قبل از تو را نیز مسخره و استهزاء کردند . امیدوارم که موفق باشید .بشارت بر به کوی می فروشان . که حافظ توبه از زهد و ریا کرد
    محمد خاکباز
    91/12/17
    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft