• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • مشاهیر قضاوت (1)

      ميرزا طاهر تنكابني)فقیه نصیری)
       نوشته : مرتضی شیخ الاسلامی

      آقا ميرزا طاهر تنكابني (فقيه نصيري)، فرزند ميرزا فرج الله تنكابني، يكي از چهره هاي مشهور دادگستري و نام آوران مشروطيت و در چندين دوره، وكيل مجلس شوراي ملي مشروطيت بود. درجه دانش او در فلسفه به حدي بود كه به ( فيلسوف شرق) شهرت يافت. البته در بعضی مقالات و نوشته ها شهرت (خاتم الحکما) نیز به چشم می خورد .
      ميرزا طاهر تنكابني، در سال 1242 (ش) در روستاي كردچال از توابع كلاردشت تنكابن به دنيا آمد. پدرش شغل دولتي داشت و نائب حكومتي كلارستاق بود. برادران بزرگش یعنی آقایان محمد خان سرتیپ کلارستاقی و عبدالعلی معتضد السلطان از مجاهدان شجاع انقلاب مشروطه در تنکابن بودند و در ماجرای این قیام رشادتهایی از خود نشان دادند.  ريشه خانوادگي او به طايفه‌اي معتبر و ملاك به نام فقيه نصيري مي‌رسيد و به همين دليل هميشه در ادامه نام خانوادگي خود، اين نام را مي‌نوشت.
      میرزا دوران کودکی و تحصیلات مقدماتی را تا سن یازده سالگی در وطن خویش سپری کرد و سپس تا 19 سالگی در بلوک لنگای تنکابن تحصیل نمود و بعد از آن به تهران رفت.
      ورود وی به تهران مقارن با پی ریزی مدرسه سپهسالار جدید بود. لذا برای تحصیل علوم، نخست در مدارس کاظمیه»، «قنبر»«علی خان» و حاج حسن مسکن گزید و چون کاربنای مدرسه سپهسالار پایان یافت در آن جا اقامت نمود. او حدود پنجاه سال در این مرکز علمی و آموزشی می زیست و اشکالات فلسفه مشاء را برای طالبین علم حل می کرد.
       وی در صفحه آخر شرح قیصری بر فصوص الحکم (چاپ سنگی) که به خودش تعلق داشته و اکنون در کتابخانه مجلس شورای اسلامی قرار دارد، چنین نگاشته است:
      در (1299 هـ . ق) این بنده برای تحصیل علوم دینیه رسمیه به تهران آمده ام و ورودم در مدرسه معروف به کاظمیه بوده و در ششم محرم سنه مذکور به منزل پسر عمویم مرحوم شیخ عنایت الله ابن آقا نصر الله ـ رحمت الله علیهما ـ که در سال قبل از آن به تهران آمده بود و در آن مدرسه منزل داشت وارد شدم.
      بنابر این حکیم تنکابنی، در سن نوزده سالگی به تهران آمده و آن چه که در اکثر منابع مربوط به شرح حال ایشان در مورد ورودش به تهران در شانزده سالگی نوشته اند، درست نیست.
      ميرزا طاهر، تحصيلات خود را در علوم متداول مانند: ادبيات عرب، ادبيات فارسي، منطق، رياضيات، طبيعيات، طب، الهيات،‌عرفان، اخلاق، فقه و حديث و تفسير و سير تواريخ، در محضر اساتيدي همچون آقا علی مدرس تهرانی، آقا محمد رضا قمشه ای، میرزا ابوالحسن جلوه زواره ای ، حاج شیخ علی نوری، میرزا عبدالله،حاج میرزا ابوالفضل تهرانی، حاج میرزا محمد حسن آشتیانی به پايان رساند و به درجه اجتهاد رسيد. استاد شهید مرتضی مطهری می نویسد:
       ((میرزا طاهر دوره میرزای جلوه و حکیم قمشه ای و حکیم مدرس را درک کرده است. این که از درس حکیم کرمانشاهی و حکیم نیریزی استفاده کرده است چیزی نمی دانیم. ))
      میرزا طاهر تنکابنی به ریاضیات آگاهی بسیار داشت و تحریر اصول اقلیدس ـ از خواجه نصیر الدین طوسی ـ را تدریس می نمود. در آن سال ها که وی استاد درس معقول در مدرسه سپهسالار بود، بامداد هر روز کتابهای درسی را با سادگی در زیر بغل می گرفت. از خانه خود واقع در خیابان ری پیاده به مسجد سپهسالار می رفت. او پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه به مدرسه می رسید و پس از پایان درس و بحث این راه نسبتا طولانی را تا منزل مجدداً می پیمود. خانه او که در حقیقت دار العلم بود و در آن همواره به روی دانش پژوهان و طالبان معرفت باز بود. وی از جمله مدرسان علوم سیاسی نیز به شمار می رفت. در مجالس و محافل او مخاطبان سراپا گوش می شدند و وقتی در مباحث ادبی و بخصوص علم رجال صحبت آغاز می کرد آن چنان متحیر می گردیدند که گویی قفل سکوت بر دهانشان زده اند.

      برخی از شاگردان او عبارتند از:
      محمد تقی مدرس رضوی،  محمود نجم آبادی.  میرزا هاشم آملی، میرزا مهدی الهی قمشه ای، میرزا حسین خان پیرنیا مؤتمن الملک، حکیم میرزا یدالله نظر پاک کجوری، مرحوم دکتر موسی عمید ،  میرزا عبدالکریم تهرانی، محمد علی فروغی (ذکاء الملک)،  بدیع الزمان فروزان فر،جلال الدین همایی،عبدالعظیم قریب،آقا شیخ اسماعیل کلباسی، شیخ علی محمد بن المولی محمد التوسیرکانی معروف به جولستانی.
      استاد شهید مرتضی مطهری می نویسد:
       (( او از اساتید مسلم فلسفه در دوران اخیر و ممحض در فلسفه بود. احاطه وی به متون و آرای فلاسفه حیرت انگیز بوده است. ))
      نصرت الله امین که از محشورین و نزدیکان میرزا طاهر تنکابنی بوده است می نویسد :
       ((می توان گفت که آن مرحوم حکیمی فقیه و فقیهی حکیم بود. در هیأت و نجوم استاد و در طب قدیم هیچ یک از معاصران به پایه او نمی رسیدند. اغلب اطبای قدیم به شاگردیش افتخار می کردند و هر یک از آنان در موقع بیماری نزدش معالجه و مداوا می نمودند. در محافل و مجالس وقتی شروع به صحبت می کرد به گونه ای شنوندگان را شیفته خود می نمود که در بادی امر تصور می شد آن شادروان تمام هم خود را مصروف ادبیات عرب و ایران و علم رجال نموده است. چندین هزار بیت قصاید عربی و فارسی را در حافظه داشتند. خطشان بسیار زیبا بود و کتبی که به خط ایشان استنساخ شده در کتابخانه اش فراوان بود. اگر بگوییم از لحاظ عرفان، میرزا در عصر خود یکی از اوتاد به شمار می رفت، خطا نگفته ایم. اگر کسی به حالات روحانی وی آشنایی داشت می دانست که وی عارفی ربانی بود. هیچ گاه دل از یاد و لب از ذکر خدا فراغ نداشت. اغلب شبها را به ریاضت می گذراند و همواره با خدای خود راز و نیاز داشت. حافظه اش به قدری (قوی) بود که تا آخرین دقایق حیات خود مطلبی را که شنیده و یا خوانده بود فراموش ننمود و به کمک این حافظه سرشار و مطالعات عمیقانه اش بود که وقتی کوچک ترین سوال علمی از او می شد بدون مراجعه به کتاب ساعت ها درباره اش صحبت می فرمود. حتی اغلب اتفاق می افتاد در موقع ذکر مطلبی از کتابی، صفحه آن کتاب را بدون کوچکترین اشتباهی بیان می کرد. صراحت لهجه و شجاعت مرحوم میرزا زبانزد همه بود. حقایق را بدون پرده می گفت و از هیچ کس در این مورد بیم و هراسی نداشت. مناعت طبع و علو نفسش به قدری بود که با این که تمام املاک او گرفته شد و دستش از همه کاری کوتاه گردید و حتی افراد خانواده اش را از ادارات بیرون کردند دست احتیاج به سوی هیچ کس دراز نکرد.)) معراجی از میرزا طاهر تنکابنی را دکتر باستان در کتاب افسانه زندگی نگاشته است .
      تنکابنی در دوره‌های اول، سوم و چهارم مجلس شورای ملی به نمایندگی برگزیده شد . در دورۀ اول به نمایندگی از طلاب به مجلس راه یافت و از 13 مهر 1284 تا 2 تیرماه 1286 که مجلس به اجبار تعطیل شد، در مجلس بود. در دورۀ سوم نیز به جای افراد مستعفی از سوی اهالی تهران نماینده شد (30 خرداد 1294ش). در همان سال با وقوع جنگ جهانی اول و مهاجرت مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان از تهران، وی به همراه چند تن از نمایندگان، ابتدا به قم رفت و از جانب ملّیّون مأمور بروجرد شد و از آنجا همگام با سایر ملیون از جمله سیدحسن مدرس، سیدمحمدرضا مساوات، حسین استرابادی، محمدتقی شاهرودی، سلیمان میرزا اسکندری، سیدحسن کزازی، سیدحسن گلزار و چند تن دیگر در 30 آبان 1294 راهی عراق شد و به مدت 4 سال در شهرهای کربلا، موصل، کاظمین و بغداد به سر برد. وی در دورۀ چهارم مجلس و هنگامی که هنوز در مهاجرت به سر می‌برد، برای بار سوم از سوی فرقۀ دموکرات به نمایندگی رسید و پس از آن با استقبال گرم مردم به تهران بازگشت، از 30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 عهده‌دار سمت نمایندگی بود.
        در پایان دورۀ استبداد صغیر، تنکابنی در کمیسیون 28 نفرۀ ویژه‌ای که احکامی را برای تصویب در مجلس عالی تهیه می‌کرد، عضویت داشت. عزل محمدعلی شاه و تعیین نایب‌السلطنه، به ابلاغ این کمیسیون صورت گرفت . سنجابی تصریح می‌کند که مقارن جنگ جهانی اول و تشکیل دولت نظام‌السلطنۀ مافی در کرمانشاه، شمار زیادی از آزادی‌خواهان ایران در میان ایل سنجابی در کردستان اقامت گزیدند، ازجمله میرزاطاهر تنکابنی که مدتها میهمان خانوادۀ سنجابی بود .
      یکی از مسئولیتهای میرزا طاهر تنکابنی حضور در عدلیه بود . با ورود به عدلیه در محاكم جزايي ابتدايي مشغول به خدمت شد. پس از تشكيل دادگستري نوين، با رتبه 7 قضايي رئيس كل استيناف شد (1305 ش) سپس به رياست شعبه حقوق در ديوان استيناف منصوب شد. در رمضان 1327 (هـ ق) رياست شعبه محكمه جزا، رياست شعبه اول استيناف و رياست محاكم بدايت را بر عهده گرفت (1330 هـ . ق) در اين سال به وكالت مجلس انتخاب شد و در سال 1298 (ش) به عدليه بازگشت و به عنوان عضو ديوان عالي تميز به خدمت قضايي پرداخت. از سوم ماه حوت 1299 (ش) تا دوم جوزاي 1300 (ش) دادستان كل كشور بود و سپس به مستشاري ديوان تميز رسيد. در همين دوران، مجدداً به وكالت مجلس انتخاب شد.
      میرزا محمد طاهر تنکابنی در مدت عمر پر برکت خود کتابخانه ای مشتمل بر چهار هزار جلد کتاب خطی و سنگی و نفیس گرد آورده بود. که با توجه به احاطه کافی وی به علوم گوناگون از حیث کیفیت کم نظیر و بلکه بی نظیر بود.
      شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد:
      در کتابخانه این مرد فاضل و عارف نسخه های نفیس نگهداری می شد که برخی از آن ها در اواخر عمر او هنگام کسالت و بیماری اش به کتابخانه مجلس شورا فروخته شد .
      شادروان استاد سید محمد محیط طباطبایی، دانشمند اهل زواره، در این باره گفته است:
      کسانی که مرحوم میرزا طاهر را دیده اند نیک می دانند که هم مدرسی والا مقام بود و هم شخصیتی مورد توجه و احترام. من در مباحثات با ایشان شرکت می کردم و همواره از محضرشان استفاده می بردم. بر وی ستم بسیار رفته بود. از کار برکنارش کردند و مقام قضاوت را از وی گرفتند و گوشه نشینش ساختند ... . روزی مرا به منزل خود دعوت کرد تا کتابخانه اش را ببینم و در همین دیدار با فرزند برومندشان نیز آشنا شدم. چندی بعد از آن،میرزا به سرای باقی شتافت و آقا زاده ایشان به من مراجعه کرد و گفت: برای پرداخت مقداری قرض، گریزی جز فروش کتاب های پدر نیست. من ایشان را از آن کار منع کردم و موضوع را با کتابخانه مجلس در میان گذاشتم و با موافقت ایشان قرار شد که کتابها به کتابخانه مجلس منتقل شود و مبلغ قرض نیز از طریق بودجه مدرسه ای که میرزا در آن تدریس می کرد تأمین و پرداخت گردد. قراردادی تنظیم شد که متن آن را خود تهیه کردم و در آن این شرط را قرار دادم که کتاب های مزبور در مخزنی به نام مرحوم میرزا محمد طاهر محفوظ بماند و این چنین شد نتیجه آن که به خاطر خواهش و وساطت من و بزرگواری آقا زاده آن حکیم فقید، مجموعه ای شامل 1400 - 1300 نسخه خطی ممتاز به همراه حدود 1600 ـ 1500 کتاب چاپ سنگی نفیس در بخشی به نام آن مرحوم جای گرفته و برای همیشه باقی خواهند ماند.
      حکیم میرزا مهدی الهی قمشه ای به علامه حسن زاده آملی گفته بود:
      آن مرحوم با بودن میراث ملکی قابل توجه در مازندران به دلیل فشار رضا خان کارش به جایی رسید که به فروختن کتابهایش ناچار شد و از فروش آنان ارتزاق می کرد؛ ولی قسمت عمده کتابهایش نسخه های نفیس خطی بود که آن ها را نفروخت و نگه داشت و بعد از رحلتش همه آن ها را به کتابخانه مجلس فروختند.
      امکان نداشت میرزا کتابی را در کتاخانه اش بگذارد مگر این که تمام آن کتاب را با دقتی که مخصوص خودش بود از صدر تا ذیل می خواند از این رو اغلب کتابهای موجود در آن کتابخانه حواشی مفیدی از ایشان در بردارد که ارزش کتاب را چندین برابر کرده است. در اثر مطالعه این کتاب ها و هوش سرشار میرزا خودش یک کتابخانه متحرک و بحری از نظر فلسفه، حکمت، عرفان، طب قدیم و فقه و ادب بود. مقدار قابل توجهی از کتابها را با خط زیبای خویش استنساخ نموده بود و در کتابخانه اش نگهداری می کرد.
      میرزاطاهر اگرچه عمر خود را وقف تعلیم و تعلم ساخت، هیچ‌گاه به‌طور پیوسته به تألیف و نگارش دست نزد. آثار او بیشتر شامل حواشی عالمانه‌ای است که بر کتب قدما نوشته است ،از جمله : حاشیه بر الاهیات و منطق شفا، حاشیه بر المباحث المشرقیۀ فخرالدین رازی و گلشن راز شیخ محمود شبستری.
      آثار مستقل تنکابنی محدود به چند مقاله و رساله‌ای است که به درخواست دیگران نوشته شده است: 1. مقالۀ کوتاهی در شرح حال استادش با عنوان «مختصر شرح احوال میرزای جلوه» (نک‍ : ص 656) در مجلۀ آینده؛ 2. دو جزوه دربارۀ کتابهای درسی رایج در میان طلاب علوم در سدۀ گذشته (سدۀ 13ق) که آن را به تقاضای سیدحسن تقی‌زاده نوشته  و در مجلۀ فرهنگ ایران زمین به چاپ رسیده است؛ 3. رساله‌ای با عنوان «رساله در چشم‌پزشکی» که در آن به تشریح و توصیف ساختمـان چشم می‌پردازد. این رساله برخلاف نوشته‌های دیگر، به زبان فارسی است و در شمارۀ دوم نامۀ فرهنگستان علوم چاپ شـده است؛ 4. یادداشت کوتاهی در ستایش اهل بیت(ع)، به خواهش احمد گلچین معانی برای مجموعۀ وی ( گلزار معانی)
      ابوالقاسم سحاب از حاشیۀ او بر کتاب الجوهرالنضید علامۀ حلی یاد کرده، و تألیف چند رسالۀ منطقی را نیز به او نسبت داده است (ص 125) که اثری از آنها در دست نیست.
      آقا ميرزا طاهر تنكابني (فقيه نصيري) در آبان ماه 1320 (ش) بر اثر ابتلا به بيماري، بستري شد و سرانجام در روز جمعه چهاردهم آذرماه بدرود حيات گفت. پيكرش در ابن بابويه تهران به خاك سپرده شده است.
      منابع تحقیق :1-  نوشته امیرحسین ساکت‌اف از وبسایت دایره المعارف اسلامی
      2- نوشته غلامرضا گلي زواره - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 5،  وبسایت اندیشه قم
      برگرفته از هفته نامه حقوقی نقش نو

    نظرات
    دکتر جلال عبده(محل تولد: بروجرد) فرزند شیخ محمد عبده و برادر علی عبده، دارای مدرک دکترای حقوق از سویس، از سیاست‌مداران دوران پهلوی بوده‌است. پدرش شیخ محمد عبده بروجردی، سالها رئیس دادگاه انتظامی قضات و مدرس حقوق در مدرسه معقول و منقول بود و درتدوین قانون مدنی ایران نقش داشت.او از جمله رجال سیاسی بود که در مجامع بین‌المللی بیش از داخل ایران شهرت داشت.عمده شهرت وی به زمانی باز می‌گردد که در مقام دادستان دیوان کیفر در سالهای ابتدایی سلطنت محمدرضا پهلوی، گروهی از مقامات ارشد سیاسی در دوران رضاشاه، همچون پزشک احمدی و سرپاس مختاری را به جرم قتل آیت‌الله مدرس، محمد فرخی‌یزدی و نصرت‌الدوله فیروزمیرزا محاکمه و محکوم نمود.عبده در ادوار چهاردهم و پانزدهم، به نمایندگی مجلس شورای ملی از سوی مردم تهران رسید. مدتی بعد از وزارت دادگستری به وزارت امورخارجه منتقل شد و کرسی سفارت ایران در هند را ازآن خود کرد. مدتی نماینده ایران در سازمان ملل متحد بود و در این کسوت، به کشورهای کامرون و گینه نو رسید. عبده مدت کوتاهی مقام وزارت امورخارجه را بدست آورد، ولی به دلیل دخالت شاه استعفا داد.دکتر جلال عبده که با مقام سفیری به جای نصرالله انتظام سمت نمایندگی دائم ایران را در سازمان ملل را داشت در کنفرانس باندونگ به عنوان رئیس هیئت ایرانی شرکت کرد.جلال عبده در سالهای پایانی عمر، مدیرعامل کانون بانک‌ها و رئیس جمعیت ایرانی طرفدار ملل متحد بود. ● برای آگاهی یافتن از چگونگی مطالعه این کتاب، ویکی کتابناک را ببینید.» توسط: khar tu khar در تاریخ ۱۳۹۲/۰۲/۱۲
    92/03/15
    شیخ محمد عبده عالم دینی، فقیه و قاضی دوران پهلوی بود. شیخ محمد عبده بروجردی متولد و رشد یافته بروجرد بود. وی در فقه و قضاوت کتابهایی نوشته است از جمله کتاب دوجلدی حقوق مدنی و کتاب اصول قضایی. وی به سال 1348 خورشیدی درگذشت.جلال عبده فرزند وی سفیر ایران در هند و حکمران گینه بیسائو بوده است. علی عبده فرزند دیگرش، مشتزن حرفه ای و مدیر باشگاه پرسپولیس بوده است.زندگینامهشیخ محمد تقی عبده بروجردی‌، چهره‌ای شاخص و یكی از حقوقدانان كاردان و مبتكر دادگستری‌نوین بود. قاطعیت‌، درایت و نوآوریهای او در امور قضایی مشهور خاص و عام است‌. او نزدیك به سی‌سال ریاست محكمة عالی انتظامی قضات را بر عهده داشت و به بیانی دیگر قاضی القضات دادگستری‌بود. شیخ محمدتقی عبده‌، فرزند شیخ ملاحسین بروجردی‌، در سال ۱۳۰۰ (هـ ق) برابر با ۱۲۵۸ (ش‌) دربروجرد به دنیا آمد. جدش ملامحمد تقی گلپایگانی بود. شیخ محمد، پدرش را در دوران كودكی ازدست داد. او از طفولیت به كسب علم و فراگیری فقه و معقول و منقول پرداخت‌. در سن شانزده سالگی‌،پیاده راهی تهران شد و تحت حمایت آقا سید ریحان الله كه از مجتهدین بنام عصر خود بود، قرار گرفت وبه تحصیل خود ادامه داد واز محضر آیت الله میرزا حسن آشتیانی‌، آیت الله لاهیجی‌، میرزاهاشم حكیم وشیخ حسین ناظر زاده استفاده برد و در اصول فقه‌، ادبیات عرب‌، حكمت و منطق تبحر یافت‌.زندگی و فعالیت ها در سن بیست و یک سالگی از محضر آیت الله العظمی میرزا حسن آشتیانی به درجۀ اجتهاد نایل شد. در این زمان ، به معلمی روی آورد و به توصیۀ استادش در مدرسۀ دانش که بعدها به مدرسۀ ثروت تغییر نام دادو مدیریت آن با میرزااحمدخان حنانه بود، مشغول به در تهران گشایش یافت و شیخ عبده با معرفی میرزا « ایران وآلمان » تدریس شد. پس از چندی مدرسۀ آلمانی عبدالعظیم خان قریب به این مدرسه رفت وبه تدریس زبان و ادبیات عرب پرداخت . در این مدت ، دو کتاب در زمینۀ صرف و نحو عربی نوشت وزبان آلمانی را در همان مدرسه فرا گرفت و زبان فرانسوی را نیز با شرکت در دوره های شبانۀ مدرسۀ آلیانس آموخت . شیخ محمد عبده » : خوی و خصلت بارز شیخ عبده ، جدیت او در کارهایش بود. دهخدا در این باره می گوید «. بروجردی علاوه بر صلاحیت علمی ، دارای فضائل معنوی فراوانی است و برای او احترام زیادی قائل هستم شیخ عبده در عمل به واجبات و اجتناب از منهیات بسیار دقیق بود و نمازش را حتماً سر وقت ادامی کرد. در سال 1331 (ه ق) از مدرسۀ آلمانی کناره گرفت و به دستور میرزا احمدخان اشتری که معاونت وزارت عدلیه را برعهده داشت ، به عنوان عضو محکمۀ استیناف تهران ، آغاز به کار کرد. پس از چند سال مدعی العموم استیناف شد و در این سمت تا زمان انحلال عدلیه و تشکیل دادگستری نوین ، باقی ماند.پس از تشکیل دادگستری نوین به مستشاری دیوان تمیز وکمی بعد به عضویت محکمۀ انتظامی قضات منصوب شود. علی اکبر خان داور (بانی دادگستری نوین ) که به شخصیتی با خصوصیات شیخ عبده جهت تصدی ریاست دادگاه انتظامی قضات نیاز داشت ، او را مناسبترین فرد برای این امر خطیر تشخیص داد وشیخ عبده عهده دار ریاست دادگاه انتظامی قضات دادگستری شد و تا زمان بازنشستگی ، حدود سی سال دراین پست به انجام وظیفه پرداخت . در مدت ریاست او در دادگاه انتظامی قضات ، هیچ کس ندید و نشنید که به سفارش این و آن و یاملاحظۀ فلان مقام و بهمان موقعیت ، بیگناهی رامحکوم و گناهکاری را تبرئه کند. اصولاً چون همه باروحیات و خصوصیات او آشنا بودند، چنین توقعاتی از او نداشتند. شیخ محمد عبده هرگاه به پروندة قاضی خوشنامی رسیدگی می کرد همواره می گفت:« هر قاضی دارای دو پرونده است : یکی پرونده ای که در وزارتخانه دارد و یکی هم در سینۀ من است هر چندقضیه این است نه آن که ایشان مرقوم داشته اند، » اگر به نظری مخالف بر می خورد می گفت «. ولی چون نظر قاضی نیز طرفدارانی دارد، نظر ایشان تخلف نبوده و محمول به نظر قضایی است .شیخ عبده ، در کنار فعالیتهای قضایی ، به تدریس در مدرسۀ عالی حقوق و سپس دانشکدة حقوق تهران می پرداخت . ابتدا دروس فقه و اصول و سپس حقوق مدنی و اصول محاکمات مدنی را تدریس می کرد. پس از دانشکدة حقوق ، بیشتر در کلاسهای قضایی دادگستری و حوزه های علمیۀ تهران مانندحوزة علمیۀ صدر و همچنین مدرسۀ عالی سپهسالار به تدریس می پرداخت . در دوران بازنشستگی نیز تاپایان عمر مدرس دانشکدة الهیات دانشگاه تهران بود و عموماً دروس اصول فقه و معارف اسلامی راارائه می داد. یکی از شاگردان او، استاد محمود شهابی بود که بعدها دانشیار شیخ عبده شد و پس ازکناره گیری شیخ عبده و به توصیۀ او، استادی درس های تدریس وی را برعهده گرفت . شیخ عبده در دهۀ 1310 ( ش) پایان نامۀ دکترای خود تحت عنوان « انحلال عقد واحد به عقودمتعدد » را ارائه داد. نظرات او در امور قضایی ، همواره جزو نمونه های ابتکاری و جالب توجه قضایی وحکمیت و استدلالهای حقوقی به شمار می آمد و مرجعی تمام عیار در علوم حقوقی و اصول محاکمات شناخته شده بود.آثار آثار تألیفی باقی مانده از او عبارتند از: 1 حقوق مدنی 2 شرح قانون مدنی 3 کلیات حقوق اسلامی 4 اصول و رویۀ قضایی مستخرجه از آرای دیوان عالی تمیز 5 صرف و نحو عربی .شیخ محمد عبده (بروجردی ) در سحرگاه پانزدهم تیرماه 1346 ( ش)، پس از ادای نماز صبح چشم از جهان فرو بست و بر جنازه او مرجع عالی قدر آیت الله العظمی مرعشی نجفی ، نماز میت خواند.پیکرش در جوار مرقد حضرت معصومه ( س) در شهر قم به خاك سپرده شده است.http://boroujerdiha.mihanblog.com/post/57
    92/03/15
    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft