• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • زنان ريز ماجرا را از برند ،

      تحليل اجتماعي از قضاوت بانوان

       

      نويسنده: دكتر ميترا ضرابي - عضو هيات علمي دانشگاه آزاد و وكيل دادگستري

                       حتما تا به حال درك كرده ايد يا خوانده ايد كه دنياي زنان با مردان تفاوت هايي دارد به نحوي كه عملاهر يك در دنياي خود به سر مي برند و زماني كه مي خواهند به حريم يكديگر وارد شوند، اگر درك متقابلي از رفتار طرف مقابل نداشته باشند و آموزش كافي در اين خصوص نديده باشند يا از قدرت انعطاف كافي برخوردار نباشند، دچار مشكلاتي مي شوند و عموما به جاي پي بردن به ريشه اين مشكلات و تفاوت ها، از عبارات مطلق و غيرمنطقي و بعضا سخيفانه يي در قضاوت و سنجش يكديگر استفاده مي كنند.
       نمونه ساده و شايع اين رفتار را در قضاوت زنان و مردان نسبت به رانندگي يكديگر، هرروز در سطح جامعه شاهديم كه بعضا منجر به درگيري هم مي شود. در حالي كه اگر شناخت كافي از خصوصيات جنس مخالف خود داشته باشيم، به راحتي مي توانيم اين تفاوت هاي كنشي و واكنشي رفتاري را درك كنيم يا حداقل به آن احترام بگذاريم. البته اين تفاوت ها عرضي و صرف نظر از جوهر انساني هستند به طوري كه در آموزه هاي ديني ما انسان به ما هو انسان ملاك قرار داده شده و والاترين انسان ها اعم از زن و مرد، متقي ترين آنهاست. ذات و سرشت انسان متحدالنوع است به نحوي كه همه انسان ها كمال گرا، عدالت خواه، زيبايي دوست و خيرخواه هستند زيرا معتقديم روحي كه در انسان چه در قالب مرد و چه در قالب زن دميده مي شود، نوع واحد در معناي منطقي است و تعدد جنس، وحدت نوع را تحت الشعاع قرار نمي دهد. اگر قائل به اين باشيم كه تفاوت هاي ميان زن و مرد در عرصه عرضيات بوده و نهاد و ذات آنها در مفهوم نوع انسان واحد است، از اين استدلال در ارزيابي قضاوت مردان و زنان نيز بي بهره نخواهيم ماند. نوع انسان تمايل به خير و عدالت جويي دارد بنابراين شرط لازم قضاوت كه همان روحيه عدالت جويي است هم در زنان هم در ميان مردان به عنوان اشتراكات انساني وجود دارد اما تفاوت هاي عرضي آنها در تشخيص عدالت يعني همان قضاوت كردن تاثير مي گذارد، به صورتي كه نحوه قضاوت مردان و زنان را متفاوت مي كند. مثلازنان در مقايسه با مردان جزيي نگرتر هستند و همين امر باعث مي شود شكل استدلال ايشان با يكديگر متفاوت باشد. اين جزيي نگري باعث تقويت حافظه طولاني مدت شده به نحوي كه زنان جزييات بيشتري را به حافظه مي سپارند و به قول معروف ريز ماجرا را از بر هستند، در حالي كه ذهن مردان كليات را در افق وسيع تر در خود جاي مي دهد. اين دو نوع نگرش به معناي ضعف يا برتري يكي از ايشان نيست. اتفاقا نكته جالب اينجاست كه تركيب اين دو سنخ با يكديگر راه رشد را هموار تر مي كند درست مثل نقشه يك خانه كه هم بايد نشانگر سازه كلي باشد و هم جزييات آن خانه را در بر داشته باشد تا در نتيجه منجر به ساخت يك خانه كامل و مناسب شود. مي توان از تفاوت هاي زنان و مردان به صورت كاربردي در امر قضاوت در ميان قضات زن و مرد بهره برد. با اين توضيح كه قضات زن در پرونده هايي كه دقت بيشتري را در جزييات اقتضا مي كند مثلاپرونده هاي مالي، حسابرسي، ارث، تقسيم اموال، مالياتي و از اين قبيل مي توانند موفقيت چشمگيري داشته باشند. به گواهي تاريخ، زنان معمولادر جوامع مختلف حضور بارزي در عرصه هاي سياست و اقتصاد نداشته و معمولاپشت پرده نگه داشته مي شدند به همين دليل حس كنجكاوي و تجسس در ميان زنان بنا به جبر وضعيت فرهنگي و اجتماعي قوي تر شده، به نحوي كه براي تامين و تضمين جايگاه خود همواره متوسل به سياست هاي زيركانه يي مي شدند. اين ممارست اجباري در طول تاريخ باعث شده زنان كنجكاوتر و جوياتر شوند به نحوي كه به اصطلاح حس پليسي در آنها به نحو كاملامتفاوتي، بارزتر و عيان تر به چشم مي خورد. در نتيجه قضات و بازپرس هاي زن مي توانند در پرونده هاي كيفري خصوصا جنايي و كشف دلايل جرم و جزييات آن حضور بسيار موثري داشته باشند. با وجود تفكر عمومي كه زنان به دليل احساساتي بودن، در پرونده هاي كيفري و جنايي ناكارآمد هستند و اين قبيل مسائل براي روحيه آنها مناسب نيست، زنان در كشف مسائل جزيي بي نظيرند خصوصا اگر در اين وادي آموزش نظري و علمي ببينند. حافظه آنها در ثبت جزء به جزء وقايع ستودني است براي مثال اگر يك زن و مرد همزمان وارد خانه يك غريبه شوند، زن در يك نگاه تمام زواياي جزئي خانه را با تمام وسايل و جزييات دكوراسيون مي بيند و به ذهن مي سپارد ولي مرد به نقاط كانوني و مركزي خانه توجه مي كند. مثلامرد در نگاه اول مي تواند اتاق پذيرايي را از محيط آشپزخانه تفكيك كند ولي توجهي به تابلوهاي روي ديوار يا رنگ پرده ها و كابينت ها نمي كند، در حالي كه زنان در نگاه اول همه اين جزييات را مي بينند. شايد اگر كمي اغراق نباشد بتوان گفت اصلادر وهله اول همان جزييات را مي بينند بعد به تفكيك كليات مي پرازند. اين مثال گفته فوق را ملموس تر مي كند. حضور يك بازپرس جنايي زن در صحنه جرم مي تواند در كشف دلايل جرم بسيار موثر باشد زيرا قطعا جزييات از نظر او پنهان نخواهد ماند خصوصا اگر در كار خود حرفه يي باشد. قضات زن در عرصه رسيدگي به پرونده هاي مربوط به تخلفات انتظامي مشاغل و تخلفات اداري نيز مي توانند بسيار كارآمد باشند زيرا تجربه نشان داده زنان از روحيه قانونمدار و منضبطي برخوردارند و عموما هم شاهديم مسووليت حفظ نظم و انضباط خانواده بر دوش زنان است و در اين زمينه از هيچ تلاشي فروگذار نيستند. حتي كارفرمايان مرد نيز اقرار مي كنند زنان در انجام كارهاي محوله بسيار منظم، دقيق با پشتكارند. اين روحيه براي قضات زن در پرونده هاي ديوان عدالت اداري، تخلفات انتظامي، دادسراي كاركنان دولت و از اين قبيل امور موفقيت چشمگيري را به ارمغان مي آورد. با وجود اينكه بعضا معتقدند قضات زن در پرونده هاي خانوادگي بسيار كارآمدند و حتما بايد از قاضي مشاور زن در اين امور بهره گرفت، جسورانه مي گويم به دليل تبعيضات ناروايي كه متاسفانه در طول تاريخ در حق زنان به عمل آمده و عموما جوامع به مردسالاري گرايش داشتند، ممكن است زنان در عرصه قضاوت در امور خانوادگي، حق به جانب عمل كرده و انعطاف كمتري از خود نشان دهند زيرا انعطاف در پرونده هاي خانوادگي در ناخودآگاه آنها ملازمه با قرباني كردن جنس زن دارد. اين باور در ضمير ناخودآگاه زنان ملهم از گذشته تاريخي است كه زنان در جامعه قرباني مردان مي شوند و در نهايت اين زنان بودند كه بايد كوتاه مي آمدند. هر چند اين باور رفته رفته ترميم مي شود ولي وجود اين خرده فرهنگ را در بيشتر جوامع نمي توان انكار كرد. همين باور باعث جبهه گيري زنان به صورت ناخودآگاه در مقابل مردان مي شود. طبيعي است چنين ناخودآگاهي كه به صورت كاملاشرطي برگرفته از شرايط اجتماعي و فرهنگي است، در قضاوت زنان در امور خانواده تاثيرگذار بوده و شايد نتيجه آن تندروي و كاهش انعطاف در رسيدگي به پرونده هاي خانوادگي باشد. در پايان بحث متذكر اين نكته مي شوم كه درباره قضات زن و مرد صرف نظر از تفاوت هاي زنان و مردان، آموزش و پرورش تاثير باورنكردني دارد. به نحوي كه قضات زن و مرد با توجه به استعدادهايي كه به مناسبت تفاوت جنسيت خود دارند، مي توانند در عرصه هاي مختلف قضايي به جد بدرخشند. اگر آموزش فنون حقوقي و پرورش معنوي در قضات زن و مرد به صورت حرفه يي به عمل آيد، در نهايت با يك قاضي حرفه يي روبه رو مي شويم كه جنسيت در حاشيه قرار مي گيرد و صد البته مي توان از استعدادهاي زنانه و مردانه در قضات زن و مرد به صورت كاربردي و حرفه يي در امر قضاوت بهره برد به نحوي كه شايد در برخي امور قضايي وجود قاضي زن و مرد در كنار يكديگر و تلفيق دو نگاه از دو بعد متفاوت، كشف حقيقت را آسان تر مي كند.
       

      روزنامه اعتماد، شماره ۲۴۴۰ به تاريخ ۲۱/۴/۹۱، صفحه ۸ (حقوق)
      و وبسایت کاسپین

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft