• مشاهده تمامی اخبار

  • اخبار صنفی

  • مشاهیر وکالت

  • مقالات

  • قرارداد حق الوکاله

  • تخلفات انتظامی

  • قوانین و مقررات جدید

  • نظریات مشورتی

  • مصوبات هیات مدیره

  • اخلاق حرفه ای

  • معرفی کتاب

  • چهره ها در عدلیه

  • نغز نامه

  • گوشه های تاریخ

  • همایش های حقوقی

  • فرهنگی و هنری

  • عکس هفته

  • لایحه جامع وکالت رسمی

  • آداب الدعوی -نوشته رحمان زارع

  • مشاهیر قضاوت

  • رقص آتش - نوشته رحمان زارع

  • مصاحبه ها

  • زنان و کودکان

  • حقوق بین الملل

  • حقوق و سینما

  •  
    • رقص آتش(تاملات یک وکیل دادگستری)

      نوشته: رحمن زارع وکیل پایه یک دادگستری ،قسمت سوم
      سال هفتاد ودو بعد از پذیرفته شدن در امتحانات ورودی کانون وکلا مرکز برای انتخاب شهرستان محل وکالت به کانون فرا خوانده شدیم قرار بود بر اساس حروف الفبا هر روز تعدادی مراجعه کنند و داوطلب بر اساس رتبه ، محل مورد نظررا انتخاب کند من سهمیه ها را یادداشت وهر روز مراجعه می کردم قبولی ها حدود چهارصد وبیست نفر بودند که تعدادی از آنان سهمیه رزمندگان وخانواده معظم شهدا بودند.سهمیه تهران پنجاه نفربود که در اولویت قرار داشت ، هر انتخابی که صورت می گرفت از سهمیه آن شهرستان کسر می کردم علت حضور هر روزه من این بودکه چنانچه از سهمیه تهران چیزی باقی ماند تهران را انتخاب کنم.شاید حدود پنج سهمیه از تهران باقی مانده بود که گفتند سهمیه تهران پر شده است!(یا عمد یا اشتباه) یکی از دوستان موضوع رابه من گفت من اعتراض کردم وخلاصه سر وصدای دیگران بلند شد و انتخابات را متوقف کردند.بیشترعلت اعتراض من این بود که اگر قرار است حقی پایمال شود از همان اول باید جلوی آنرا گرفت.بعضی می گفتند چکار داری، مشکل برایت پیش می آید ومن پیش خود فکر می کردم انتخاب شغل وکالت برای این بوده است که با عزت زندگی کنم پس هر چه پیش آید مهم نیست. فردای آنروز که مراجعه کردم دیدم لیست های قدیمی را برداشته اندولیست جدید به تابلو زده اند.سهمیه تهران به من نمی رسید سعی کردم نزدیکترین محل به تهران را انتخاب کنم نهایت یکی از شهرستا ن های شمال نزدیک به تهران سهمیه من شد . (البته درهمان ابتدای کار آموزی خود را به تهران منتقل کردم) این اعتراض واین دست آورد نسبتا مناسب مرا به کانون حساس کرد احساس کردم اینجا مال خود ماست واگر اعتراضی صورت بگیرد بی تاثیر نیست. از طرفی این اعتراض چهره مرا در بین کارمندان کانون مطرح کرد وبزودی رابطه دوستانه ای بین ما بر قرار شد.لذا هر از چند گاهی تا استعلامات انجام شود به کانون مراجعه می کردم.
      کار وکیل اعتراض است. کاش مسئولین مملکت این را می دانستند .اعتراض شناخت می خواهد، اطلاعات می خواهد ، درک صحیح از حق وعدالت می خواهد وهمه دارای این ویژگی ها نیستند.
      وقتی به فقه شریعت اسلام (مذهب جعفری) که قانون مدنی ما از آن گرفته شده مراجعه می کنیم می بینیم عقود دسته بندی واحصا شده اند. در گذشته وقتی فقها که بنظر من حقوقدانان شرعی هستند با یک رابطه عقدی غامض مواجه می شدند سعی می کردند آنرا در قالب یکی از عقود در آورند لذا بسیاری با احتیاط عمل می کردند وچه بسا شبها به خدا وارواح مقدسه طیبه متوسل می شدند تا راه حلی برای آن مسئله غامض پیدا کنند. با کشف ماده ده قانون مدنی که حکم رفع گیر را داشت حقوقدانان (فقیه وحقوقدان) نفس راحتی کشیدند چرا که بلا فاصله با استناد به این ماده تمام رابطه های حقوقی را سر وسامان می دادند وبصورت قطعی حکم صادر می کردند و این دستآورد نتیجه رشد فکری وشناخت بود مگر خدا وپیغمبر جز این می خواهند .چقدر در قرآن تاکید به داشتن عقل وخرد ودر ک وشعور شده است .افلا تعقلون افلا یشعرون ...چرا عقلتان را بکار نمی گیرید؟چرا نمی فهمید؟ وقتی به تاریخ وسرنوشت معترضین(معترضین منصف !) نگاه می کنیم می بینیم که از مردم زمانه خود بیشتر می فهمیدند.
      نمونه زیاد است ملا صدرای شیرازی مباحثی مطرح می کند که مورد مخالفت زمانه خود قرار می گیرد می رود دریکی از روستاهای نزدیک قم(دهک) می نشیند به نوشتن. پیش خود فکر می کند ما می نویسیم واز خود به یادگار می گذاریم بلکه آیندگان آمدند وفهمیدند! وامروزه انتشا رات آثار گرانقدر شهید مطهری انتشارات ملا صدرا نام می گیرد.
      منصور حلاج از مردم زمانه خود بیشتر می فهمید که با توجه به مخالفینی که هنوز دارد من فکر می کنم باز باید زمان بگذرد تا همه بفهمند او چه میگفت .تمام حرفش خلاصه شده است به انا الحق گفتن او می گویند جعبه مکعبی درست کرده بود ودور آن طواف می کرد ومی گفت این کعبه من است وبه استناد این موضوع حکم تکفیر او صادر وبه دار کشیده شد.
      آن یار کزو گشت سر دار بلند عیبش آن بود که اسرار هویدا میکرد
      از حاکم شرعی که حکم اعدام او را صادر کرد پرسیدند می فهمی چه می گوید؟ گفت من می فهمم وحرفش را هم قبول دارم ولی اکثریت مردم نمی فهمند وحرف او موجب فتنه است نابود شود بهتر است!
      شیخ فضل الله نوری (پدر بزرگ رهبر توده ای ها ) یکی از رهبران فکری انقلاب مشروطیت که به مدد انقلاب اسلامی نام آیت الله شهید را گرفت به استبداد خواهی محکوم واعدام شد خلاصه حرفش این بود که: مشروطه ، مشروعه نمی شود! او از حدود یکصد سال پیش خواستار حکومت اسلامی بود وآنوقت درموقع اعدامش پسرش می رود پای چوبه دار شادی می کند وکف می زند ، از دیگران چه انتظاری می شود داشت؟
      شمس تبریزی، مرشد مولوی را که چنین شاگردی تربیت کرد که امروزه یونسکو برایش بزرگداشت جهانی می گیرد وافتخار ایران است به سرش می ریزند وخفه اش می کنند. چرا که از مردم زمانه خود بیشتر می فهمید! وامروزه خود مولوی هم هنوز مخالفینی دارد .
      حافظ هم هنوز مخالفینی دارد .چرا که نداشته باشد؟اگر خفه اش نکردند چون خیلی رند بود.
      مرحوم شریعتی راکه یک متفکر دینی بودو نظرات خاصی را مطرح کرد خفه اش کردند وصدای کسی در نیامد.چرا که خیلیها موافق خفه شدن او بودند وهستند.
      باز از نویسندگان زمانه خودمان بگویم .جلال آل احمد صاحب کتاب خدمت وخیانت روشنفکران وخسی در میقات وداستان سرگذشت کندوها وچندین کتاب تحقیقی وتحلیلی وداستان .صمد بهرنگی با ماهی سیاه کوچولویش که زندگی ومرگ خودش مانند ماهی اش بود.صادق هدایت با حاجی آقا ویک قطره خونش همه را خفه کردند. (همه راگفتند مرگشان مشکوک بود یا صادق هدایت خودکشی کرد .ممکن است. ولی من میگویم نخیر همه را خفه کردند) جالب تر از همه سرنوشت میر داماد است داماد شاه عباس .می گویند قبل از داماد شدن ، شبی دختر شاه به او پناه آورد واو برای اینکه اسیر وسوسه شیطان نشود یکی یکی انگشتان خود را سوزاند! ما امتحان کردیم دیدیم نیاز نبوده ، یقیناً سوزاندن انگشتانش به دستور شاه بوده است!
      یکی از کتب امام خمینی رادر اوایل پیروزی انقلاب می خواندم نمی دانم اسرار الصلاه بود یا کتاب دیگر که اشاره به خلقت حضرت رسول (ص) و حضرت علی (ع) داشت ابتدای کتاب نوشته بود کسانی که مسائل کتاب را نمی فهمند نخوانند ! ما ادعای فهم نداشتیم ولی خواندیم ومطالبش را قبول نمودیم. عظمت امام مانع تعرض به وی شد ولی کم سختی نکشید حداقل پانزده سال تبعید بود. اهل ملامت چه کسانی بودند؟متفکرین آنها کتاب می نوشتند ودفن می کردند مبادا که به خاطر مطالب کتاب به آنان سو قصد شود!
      من سوالم اینست کسانی که خود زمانی معترض بودند وهستند چرا اجازه اعترا ض به دیگران نمی دهند؟
      با تشکر فراوان از آقای رحمن زارع - سپهر عدالت

    نظر خود را ثبت کنید
    نام کاربر
    متن
       

    Design By Gitysoft